«لا يرضون من اعمالهم القليل و لا يستکثرون الکثير» واژه‏ها رضي: خشنودي و خوشدلي. ضد سخط. عمل: کار، کردار، فعل. جمع آن اعمال. قليل: اندک، کم. خلاف کثير. اسکثار: بسيار خواستن، زياده‏خواهي. کثير: بسيار، زياد، نقيض قليل. ترجمه: پرواپيشگان به اعمال کم و اندک، خشنود و راضي نمي‏شوند و اعمال بسيار را، بزرگ و فراوان نمي‏پندارند. [ صفحه 270] شرح: انسان هميشه ارتباط کار و کارمزد را لحاظ نموده و هر عمل را به تناسب مزد آن انجام مي‏دهد. پرواپيشگان از سويي اين ارتباط و تناسب را، هرگز فراموش نکرده پا به پاي مزد، به عمل اشتغال مي‏ورزند، آنها که مي‏دانند عبادت خدا چه ثمراتي بر آن مترتب است و چه غاياتي با او همراه است، هرگز به عمل اندک خشنود نمي‏گردند، زيرا که مي‏دانند، آزادي از عذاب و تشرف به دخول بهشت و رضوان الهي و تقرب به خدا که بزرگترين لذتها و اشرف غايات است، در گرو تداوم عبادت و ستايش پروردگار است. و از سوي ديگر، کثرت اعمال در هر حد که باشد، اگر چه به انتهاي فزوني رسيده باشد، باز هم با مقايسه با اجر و پاداشي که در بين است، ناچيز خواهد بود، از اينرو عمل بسيار را نيز، کثير نمي‏پندارند، زيرا که کم‏کاري و پرکاري، به موازات يکديگر، نقصاني را در بر دارند. نقص کم‏کاري در اين است که با فرصت کوتاه، نمي‏توان به هدف مامول، راه يافت و نقص پرکاري، با لحاظ کفايت، موجب رکود وقفه گرديده و عجب در آن رخنه مي‏کند که در اين صورت، ذات عمل بدون لحاظ هر چيز در معرض خطر قرار مي‏گيرد، زيرا عجب و خودبيني که تنها در استکثار عمل، راه پيدا مي‏کند، موجب تسلط شيطان بر آدمي خواهد بود. «عن عبدالرحمن بن حجاج عن ابي‏عبدالله عليه‏السلام قال: قال ابليس اذا استمکنت من ابن‏آدم في ثلاث لم ابال ما عمل، فانه غير مقبول منه اذا استکثر عمله و نسي ذنبه و دخله العجب.»: امام صادق عليه‏السلام فرمود: ابليس گفت: زماني که به سه چيز فرزند آدم تمکن يابم، از هر عملي که انجام دهد، باک ندارم! چرا که مي‏دانم که عملش، به مرتبه‏ي قبول نخواهد رسيد، در آن وقت که بر فزوني عملش، تکيه کند و آن را بسيار شمارد و گناهان را فراموش نمايد و خودبيني و عجب بر دل او راه يابد. موسي بن عمران علي نبينا و آله و عليه‏السلام از شيطان پرسيد، آن گناهي که تو بر [ صفحه 271] آدميان تسلط مي‏يابي کدام است؟ گفت: زماني که به خود ببالد و عملش را به فزوني، توصيف کند و گناهان را در برابر عمل بسيارش ناچيز شمارد. به هر حال پرواپيشگان به عمل اندک، خوشدل و خشنودند، زيرا اين خشنودي در برابر آن همه پاداش و اجر، مفهوم قابل ملاحظه‏اي ندارد و اگر اعمال نيکوي بسيار، از آنها سرزند به بسياري آن تظاهر نمي‏کنند و بسيارش را بسيار نمي‏شمارند. مثلا، دانش‏آموزي که به مدرسه قدم مي‏گذارد، درس مي‏خواند، آن هم با تلاش و کوشش، غيبت از حضور در کلاس را جايز نمي‏بيند، اين اقدام داراي انگيزه است و آن اينکه با معدل بالا و دست کم، در سطح متوسط، به رتبه‏ي بالاتر ارتقا يابد، آيا اين ايده با عملکرد اندک سازگار است؟ هرگز! اگر جديت را افزون نمايد، اين فزوني را بسيار مي‏شمارد؟ باز هم نه، آري پس از وصول به هدف، از کوشش گذشته خشنود است و به عبارت ديگر، زماني که پرواپيشگان به غايت اعمال، توجه نموده و راز عبوديت و تقرب به حق را در آنجا مي‏بينند، از تصور عملکرد اندک بازمي‏مانند، به اين دليل که نهايت، در اين راه مفروض نيست و هر اندازه در اين اقيانوس پهناور، شناور شوند، رسيدن به ساحل گرچه غير ممکن نيست اما استبعاد دارد و از سويي ديگر، مي‏بينيم يک عمل که از انسان سر مي‏زند، مسبوق به وجود نعمتهايي است، تا توفيق به انجام يافته باشد. صحت، معرفت، توجه و هدايت، همه براي شکل گرفتن عمل تلفيق يافته‏اند، تا انديشه‏ي عمل را به صورت و تحقق آن بکشاند و ناگفته پيداست که هر نعمتي، شکري لازم دارد از اينرو وجود يک عمل که اين همه نعمت را، به همراه دارد و شکرانه‏ي اين نعمتها که موجب تکثير عمل خواهد بود، با قلت عمل، موافقت نخواهد داشت و بر فرض که پاداشي، در بين نباشد، شکرانه‏ي اين همه نعمتها، موجب ازدياد خواهد بود، با اينکه انعام الهي، هماره بندگان را در بر گرفته است. [ صفحه 272] و از اينجا علت عدم کثير شمردن عمل نيز، روشن شد زيرا که اين کثرتها در برابر يک وحدت (فناء في الله) قطره‏اي در برابر درياي مواج بيش نيست.