تقوا از مادهي «وقي» است که به معناي حفظ و صيانت و نگهداري است، معناي «اتقا» احتفاظ است، ولي تاکنون ديده نشده که در ترجمههاي فارسي، اين کلمه را به صورت حفظ و نگهداري ترجمه کنند. در ترجمههاي فارسي اگر کلمهي تقوا به صورت اسمي استعمال شود، مانند خود کلمه «تقوا» و يا کلمهي «متقين» به پرهيزکاري ترجمه ميشود. مثلا در ترجمهي «هدي للمتقين» گفته ميشود: «هدايت است براي پرهيزکاران» و اگر به شکل فعلي استعمال شود، به ويژه اگر فعل امر باشد و متعلقش ذکر شود به معناي خوف و ترس ترجمه ميشود، مثلا در ترجمهي «اتقوا الله» يا «اتقوا النار» گفته ميشود: «از خدا بترسيد» و «بترسيد از آتش جهنم».
البته کسي مدعي نشده که معناي تقوا ترس يا پرهيز و اجتناب است، بلکه چون ديده شده که لازمهي صيانت خود از چيزي، ترک و پرهيز از آن است و همچنين غالبا صيانت و حفظ نفس از اموري، ملازم است با ترس از آن امور، چنين تصور شده که اين ماده، مجازا در بعضي موارد به معناي پرهيز و در بعضي موارد ديگر به معناي خوف و ترس ميباشد، گرچه هيچ مانعي در کار نيست که اين کلمه، مجازا به معناي پرهيز و يا به معناي خوف استعمال شود، اما از طرف ديگر موجب و دليلي هم نيست که تاييد کند که از اين کلمه، يک معناي مجازي مثلا ترس يا پرهيز قصد شده، باشد و موجبي نيست که بگوييم معناي «اتقوا الله» اين است که: «از خدا بترسيد» و معناي «اتقوا النار» اين است که: «از آتش بترسيد» بلکه معناي اينگونه جملهها اين است که: «خود را از گزند آتش حفظ کنيد» و يا «خود را از گزند کيفر الهي محفوظ بداريد» بنابراين ترجمهي صحيح کلمهي تقوا «خودنگهداري» است که همان ضبط نفس است و متقين يعني «خودنگهداران».
راغب در کتاب «مفردات القرآن» گويد:
[ صفحه 44]
«الوقايه حفظ الشيء مما يوذيه و يضره... و التقوي جعل النفس في وقايه مما يخاف، هذا تحقيقه ثم يسمي الخوف تاره تقوي و التقوي خوفا حسب تسميه مقتضي الشيء، بمقضيه و المقتضي بمقتضاه و صار التقوي في تعارف الشرع حفظ النفس عما يوتم و ذلک بترک المحظور»: وقايه عبارت است از محافظت چيزي، از هر چه به او زيان ميرساند و تقوا يعني نفس را محافظت کردن از آنچه دربارهي آن بيم ميرود، تحقيق مطلب اين است. اما گاهي استعمال لفظ مسبب در مورد سبب و استعمال لفظ سبب در مورد مسبب، يعني خوف به جاي تقوا و تقوا را به جاي خوف استعمال ميگردد. تقوا در عرف شرع،: «نگهداري نفس از آنچه انسان را به گناه ميکشاند ميباشد» به اينکه ممنوعات و محرمات را ترک کند.
راغب صريحا ميگويد: «تقوا خود را محفوظ نگهداشتن است» و گويد: «استعمال کلمهي تقوا به معناي خوف مجاز است» و البته تصريح نميکند که در مثل «اتقوا الله» معناي مجازي قصد شده و چنانکه گفتيم دليلي نيست که تاييد کند در مثل اين جملهها کلمهي تقوا مجازي به کار رفته است. چيزي که نسبتا عجيب به نظر ميرسد، ترجمهي فارسي اين کلمه به «پرهيزکاري» است!
تاکنون ديده نشده کسي از اهل لغت، مدعي شده باشد که اين کلمه، به اين معنا هم استعمال شده است. چنانکه ديديم راغب، استعمال اين کلمه را، به معناي خوف اسم برد، ولي از استعمال اين کلمه، به معناي پرهيز نام نبرد، معلوم نيست از کجا و چه وقت و به چه جهت، در ترجمههاي فارسي اين کلمه، به معناي پرهيزکاري ترجمه شده است؟!
به نظر ميرسد که تنها فارسيزبانان هستند که از اين کلمه، مفهوم پرهيز و اجتناب درک ميکنند و هيچ عربزباني در قديم يا جديد اين مفهوم را از اين کلمه درک نميکرده است، شک نيست که در عمل، لازمهي تقوا و صيانت نفس نسبت به چيزي،
[ صفحه 45]
ترک و اجتناب از آن چيز است، اما نه اين است که معناي تقوا همان ترک، پرهيز و اجتناب باشد.
|