لازمهي اينکه انسان از زندگي حيواني خارج شود و زندگي پاک انساني را برگزيده اين است که از اصول معين و مشخصي پيروي نمايد و لازمهي اينکه از اصولي معين و مشخص پيروي کند، اين است که خود را در چهارچوب همان اصول محدود سازد و از حدود آنها تجاوز ننمايد و آنجا که هوا و هوسهاي آني، او را تحريک ميکند تا از
[ صفحه 48]
حدود خود تجاوز نمايد خود را «نگهداري» کند. نام اين خود نگهداري که مستلزم ترک اموري است «تقوا» ميباشد، نبايد تصور کرد که تقوا مانند نماز و روزه از مختصات دينداري است، بلکه لازمهي انسانيت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگي حيواني و جنگلي خارج شود، ناچار است که تقوا داشته باشد. با توجه به اين مطلب و با در نظر گرفتن اينکه در زبان پيشوايان بزرگ دين، از تقوا به عنوان حصار و حصن و مانند اينها تعبير شده، ممکن است کساني که به نام آزادي از هر چيزي که بوي محدوديت بدهد فرار ميکنند، چنين تصور نمايند که تقوا هم، يکي از دشمنان آزادي و نوعي زنجير است بر پاي بشر!! ولي آنان بايد بدانند که تقوا محدوديت نيست، بلکه مصونيت است.
براي توضيح مطلب مثالهايي بيان ميگردد:
يک: انسانها براي خود خانه ميسازند و به دور آن ديوار ميکشند و براي اطاقها در و پنجره ميسازند، آيا از خود پرسيدهايد، چرا اين کارها را ميکنند؟ براي اينکه خود را در زمستان، از گزند سرما و در تابستان، از آسيب گرما محافظت کنند، براي اينکه لوازم زندگي خود را در محيط امني حفظ نمايند. آيا خانه و مسکن براي انسان، محدوديت است و منافي آزادي اوست يا مصونيت است؟
دو: انسانها براي خويش لباس تهيه ميکنند و پاي خود را در کفش و سر را در کلاه و تن را به انواع جامهها، ميپوشانند و البته به وسيلهي همين کفش، کلاه و جامه است که نظافت خود را حفظ ميکنند و جلو سرما و گرما را ميگيرند آيا ميتوان نام اينها را زندان گذاشت و اظهار تاسف کرد که پا در کفش، سر در کلاه و تن در پيراهن زنداني شده است؟
سه: آيا کسي که پشت فرمان اتومبيل نشسته و به راهي ميرود، ناگهان چراغ قرمز او را به عدم عبور، آگاه ميسازد و در همان حال بايد توقف نمايد، تا چراغ سبزرنگ که علامت جواز عبور است روشن گردد، اين توقف محدوديت است يا مصونيت؟! بديهي است که توجه به خطر و توقف لازم، جهت حفظ جان خود و ديگران
[ صفحه 49]
مصونيت است و نه محدوديت. تقوا هم براي روح، مانند خانه براي زندگي، جامه براي تن و توقف براي حفظ جان است.
در قرآن مجيد از تقوا به جامه تعبير شده است و پس از آنکه نامي از جامههاي تن ميبرد، ميفرمايد: «و لباس التقوي ذلک خير: و لباس (جامهي) تقوا که نيکوترين جامه است. بنابراين توان، نام محدوديت را، روي چيزي گذاشت که انسان را از موهبت و سعادت محروم کند، اما چيزي که خطر را از انسان دفع مينمايد و آدمي را حفظ ميکند، همانا مصونيت است نه محدوديت. تعبير به مصونيت نيز، يکي از تعبيرات اميرالمومنين عليهالسلام است که در يکي از کلماتش ميفرمايد: «الا فصونوها و تصونوابها»: تقوا را حفظ کنيد و به وسيلهي تقوا براي خود مصونيت فراهم سازيد.
|