«و زهادته فيما لا يبقي»
واژهها
واژهي «زهد» اگر به «في» متعدي شود، به معناي اعراض و بيميلي است و اگر به «عن» متعدي شود، به معناي تمايل است، عکس «رغب» که اگر به «في» متعدي شود به معناي ميل و اگر به «عن» متعدي گردد براي اعراض و بيميلي است.
ترجمه: بنابراين معناي عبارت اين است که: پرواپيشه، از هر چه ناپايدار است اعراض دارد و تمايل نشان نميدهد:
شرح: «طوبي للزاهدين في الدنيا، الراغبين في الاخره.» علي عليهالسلام فرمود: سعادتمند و شادمان کساني که به دنيا بيميل و به آخرت اشتياق دارند.
اين معنا همان است که از دو جمله «قره عينه فيما لا يزول» و «و زهادته فيما لا يبقي» فهميده ميشود.
[ صفحه 375]
در بحثهاي گذشته، يادآور شديم که معناي اعراض از دنيا، دل نبستن و وارستگي است و اين مطلب با مکنت و دارايي منافات ندارد، زيرا دارايي و ثروت داشتن، چيزي است و دل نبستن به آن چيز ديگر.
خداوند متعال، در قرآن کريم، تقاضاي سليمان بن داود را بازگو نموده و ميفرمايد: «قال رب اغفرلي وهب لي ملکا لا ينبغي لاحد من بعدي انک انت الوهاب.» گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و ملکي به من ارزاني دار که هيچکس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويي که خود بسيار بخشندهاي.»
حسن گويد: حقوق و عطاي سليمان از بيتالمال پنجهزار بود و بر سي هزار نفر مسلمان امارت داشت، اما بهنگام سخنراني، عبائي داشت که نيمه آن را پهن نموده و بر آن مينشست و نصف ديگر به شانه ميانداخت، مقرري خود را تصدق مينمود و از دستمزد خود زندگي ميکرد.
علي هذا تفسير زهد به نادارائي، درست نيست، وانگهي با چنين فرضي، زاهدان را فضيلت و منقبتي نيست بدين جهت که فرد نادارا جز با زهد و نادارائي زندگي کردن چارهاي ندارد، تنها افتخار او در اين است که با تمکن و قدرت، زاهدانه زندگي نموده، راهي وطن سعادت گردد.
|