«خاشعا قلبه»
ترجمه: قلب پرواپيشه، خاشع است.
شرح: پيش از اين ذيل، عبارت «خشوعا في عباده» رابطهي خشوع با عبادت شرح داده شد.
در اينجا بحث از خشوع قلب است که به جوارح در روند فضيلت انساني و هماهنگي با کل جهان هستي، در برابر ذات اقدس احديت از سويي و در ارتباط با جامعه از سوي ديگر، نيز سرايت مينمايد. اين خشوع يک مفهوم و خشوع در عبادت معنايي ديگر دارد. اين خشوع در يلي الخلق است و آن در يلي الرب و هر دو در معنا متحد ولي در کارآيي با هم تفاوت دارند.
دانشمندان الهي و رهبران راستين جامعه، آنانند که در مسير صفات حق حرکت نموده، اجتماع را به اوصاف الهي رهبري ميکنند، فلاسفه ميگويند:
«شان الموجودات کلها ان تعقل و تحصل صورا لتلک الذات يعني ذات النفس الناطقه.»: شان همه موجودات اين است که در گام اول، معقول آدمي و از آن پس در ذات نفس
[ صفحه 397]
ناطقهي انساني نقش گرفته و صور آنها در اين گنجينهي وسيع به حال جمع الجمع درآيند.
بنابراين، انسان مظهر تام: علم الاسماء کلها و کل شيء احصيناه في امام مبين و جانشيني خدا و پادشاه زمين است که از او، تعبير به انسان کامل، امام الکون و صاحب ولايت تکوينيه، الهيهي مطلقه، ميشود از اينرو، انسان را نوعي شانيت است که عالم بر همهي اشياء ميگردد و همهي اشياء را نوعي شانيت ديگري است که معلوم انساني بشوند، پس اگر انسان بذاته حائز حقايق همهي اشياء شود، ممکن به نظر ميرسد.
پس همهي اشياء معقول آدمي است و در گنجينهي وجود او جاي ميگيرند و هر يک به نوبهي خود، در برابر ذات اقدس الهي، خشوع تکويني دارند و قلب انسان که حاوي همهي اشياء است، علاوه بر خشوع خود، خشوع اينها را نيز واجد است و اينکه ميگويند: قلب المومن عرش الله، تعبير لطيف و جالبي است به اين معنا که قلب مومن مرآت و آئينهي تمام موجودات است و آنچه در وجود موجودات، تبلور دارد، همان خشوع تکويني است و قلب مومن نمايانگر آنها ميباشد و جملهي «اتقوا فراسه المومن فانه ينظر بنور الله.: مواظب هوشياري مومن باشيد، زيرا او به نور الهي همه چيز را مينگرد، گوياي همين معناست.
امام صادق عليهالسلام فرمود: ان المومن يخشع له کل شيء حتي هو ام الارض و سباعها و طير السماء.» بيگمان هر چيز حتي حشرات زمين، درندگان و پرندگان آسمان، براي مومن خشوع و فروتني دارند.
کوتاه سخن اينکه مومن، با اين مقام والايي که دارد خشوع قلبي خود را در روند اجتماعي به کار ميگيرد و ديد او دربارهي خلق الله به گونهاي است که جز صفات پسنديده مانند: رحم، دلسوزي، عاطفه، تواضع، امداد و ديگر صفات حميده، از او
[ صفحه 398]
بروز نميکند.
|