«يعفو عمن ظلمه» واژه‏ها «العفو: القصد لتناول الشي‏ء... و عفوت عنه: قصدت ازاله ذنبه صارفا عنه... فالعفو هو التجافي عن الذنب.»: عفو چيزي را برداشتن، از او گذشتم، يعني گناه او را ناديده گرفتم است، پس عفو، درگذشتن از گناه است. عفو: گذشتن از گناه، بخشودن و گذشت کردن است. ترجمه: پرواپيشه، ستمکار (پشيمان) را مي‏بخشد شرح: استعمال واژه‏ي عفو و گذشت در جايي صحيح است که بخشايشگر، بر انتقام قدرت داشته باشد، اما به لحاظ مکرمت و بزرگواري، از گنهکار مي‏گذرد و گذشت را بر انتقام ترجيح مي‏دهد، از اينرو گفته‏اند: «العفو فضيله تحت الشجاعه»: گذشت [ صفحه 431] فضيلتي است که در تحت شجاعت قرار گرفته و از مصاديق روشن آن مي‏باشد. بنابراين ستمگري که به ستم خود مي‏نازد، در گام اول بايد او را مجازات نمود، تا نيروي ظلمش شکسته گردد و از اقدام ددمنشانه دست بکشد، اما انسانهاي بافضيلت و بزرگوار با حس انتقام و قدرت بر انتقام گرفتن، شجاعانه جرم او را ناديده گرفته از او مي‏گذرند. «قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: عليکم بالعفو فان العفو لا يزيد العبد الا عزا فتعافوا يعزکم الله.»: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: شما را به عفو و گذشت توصيه مي‏کنم، زيرا گذشت است که انسان را عزت مي‏بخشد، پس از يکديگر بگذريد تا خداوند شما را هميشه عزت ببخشد. «عن علي بن الحسين زين‏العابدين عليهماالسلام: اذا کان يوم القيامه جمع الله تبارک و تعالي الاولين و الاخرين في صعيد واحد ثم ينادي مناد اين اهل الفضل؟ قال: فيقوم عنق من الناس فتلقاهم الملائکه، فيقولون: و ما کان فضلکم؟ فيقولون: کنا نصل من قطعنا و نعطي من حرمنا و نعفو عمن ظلمنا، قال: فيقال لهم: صدقتم، ادخلو الجنه.»: امام زين‏العابدين عليه‏السلام فرمود: در روز قيامت خداي تبارک و تعالي، اولين کاروان انسانها و آخرين آنها را در زمين محشر جمع نموده، سپس منادي گويد: اهل فضل کجايند؟ گروهي برخاسته گويند: ماييم اهل فضيلت، پس فرشتگان آنها را استقبال نموده و گويند: فضيلت و برتري شما در دنيا چه بود؟ گويند: آن کس که با ما قطع رابطه مي‏کرد، رابطه‏ي قطع شده را پيوند مي‏کرديم و آنکه ما را از انعام و بخشش محروم مي‏نمود، او را به انعام و بخشش خرسند ساختيم و آنکه بما ظلم و ستم روا مي‏داشت، از او گذشته و جرمش را ناديده مي‏گرفتيم. فرمود: به آنها گفته مي‏شود راست گفتيد، فضيلت و برتري همين است که شما به آن عمل کرده‏ايد، اکنون به فضل پروردگار، به بهشت وارد شويد. آري فضيلت و برتري يک انسان، به عملکرد اوست اگر آن عمل برتر از اعمال [ صفحه 432] ديگر باشد، بي‏ترديد عامل به آن نيز، از ديگران برتر خواهد بود، چرا که فضيلت افراد به عملي، با فضيلت آن عمل بستگي دارد. جزا و پاداش نيز، به تناسب عمل است از اينرو در حديث فوق‏الذکر، خداوند آن گروه فضيلت‏پرور را، بدون حساب به بهشت مي‏برد و به انعام و بخشش خاص، آنها را متنعم مي‏نمايد. شيخ‏نصرالله بن مجلي، از ثقات اهل سنت گويد: علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام را در خواب ديدم و گفتم: يا اميرالمومنين! مکه را فتح کرده گفتيد: «من دخل دار ابي‏سفيان فهو آمن» هر کس به خانه‏ي ابوسفيان پناه برد، در امن و امان است، اما آل‏ابي‏سفيان، در کربلا به فرزندان تو چه ظلمها که نکردند؟ فرمود: ابيات ابن‏سيفي را شنيده‏اي؟ اما سمعت ابيات ابن‏الصيفي في هذا؟ گفتم: نه فرمود: اسمعها منه، ابيات را از خود او بشنو. از خواب بيدار شدم و به خانه‏ي وي رفتم، او مرا استقبال نمود و من صورت خوابم را براي او بازگو کردم، ناگهان آهي دردناک از دل برکشيد و در حالي که اشک در ديدگانش موج مي‏زد، سوگند ياد مي‏نمود و به من گفت: تا به حال اين اشعار را نه براي کسي خوانده‏ام و نه کتابت کرده‏ام، اين اشعار را در شب گذشته سروده بودم که مولايم به آن خبر داده است، سپس ابيات را برايم خواند: ملکنا فکان العفو منا سجيه فلما ملکتم سال بالدم ابطح‏ و حللتم قتل الاساري و طالما غدونا علي الاسري نعف و نصفح‏ فحسبکم هذا التفاوت بيننا و کل اناء بالذي فيه يصنح‏ زماني که قدرت به دست ما بود، عفو و گذشت ما، همه را در بر گرفته و خوي ما در اين راه معرف شخصيت ما بود، اما همين که قدرت به دست شما افتاد، سيل خون بي‏گناهان، در زمين ابطح به راه افتاد. شما خون اسيران ما را مباح دانستيد، اما ما اسيران [ صفحه 433] شما، بخشيديم، همين تفاوت در معرفي شخصيت ما و شما کافي است و هر ظرفي به آنچه که در آن است تراوش کند (از کوزه همان تراود که در اوست) و اين کنايه از سرشت پاک جانشينان و اولاد پيامبر است که عفو و گذشت را، در پيشاپيش رفتار خود با اسيران گذارده‏اند و آن هم خوي پست و طبيعت وحشيانه‏ي امويان است که در وقت قدرت، سيل خون به راه انداختند. به عبارت ديگر، در سرشت هر کس، هر چه وجود دارد، با گذشت زمان به ظهور خواهد رسيد. در روايات رهبران ديني، از نقش عفو و اغماض به طرز جالبي در جامعه، توصيف و از گذشت‏کننده، تمجيد کرده و او را به بزرگي و عزت ياد کرده‏اند. در مقايسه‏ي عفو با حلم، اين نکته ملحوظ است که گذشت از دو جهت، بر حلم، امتياز دارد: 1. آنکه انسان بردبار خود را از گزند غضب و ديگر علل شکست حفظ نموده و موقعيت اجتماعي خود را تثبيت مي‏کند، اما از بخشودن و مهرباني او با طرف مقابل، صحبتي در بين نيست، ولي عفو اين امتياز دارد که اگر در جايي پيدا شد، خاطر بخشنده را آرام نموده و جرم طرف مقابل را نديده مي‏گيرد. 2. عفو بر حلم اين امتياز دارد که نه تنها شخصيت بخشنده از گزند بلکه علل بخشوده شده را نيز تجديد حيات مي‏کند و احترام از دست رفته را به او بازمي‏گرداند. به هر حال در گفتار مولا گذشت، شکرانه‏ي نعمت قدرت، معرفي شده، آنجا که مي‏فرمايد: «اذا قدرت علي عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدره عليه.»: زماني که به دشمن دست يافتيد و بر او غالب شديد، پس بخشيدن او را شکرانه‏ي قدرتت قرار داده و نعمت عفو را شکرگزاري کنيد. [ صفحه 434]