«و يعطي من حرمه»
واژهها
عطاء: دهش، بخشش، انعام، معاطاه، بخشش متقابل. عطيه تنها در مورد انعام و بخشندگي است و با جود به يک معناست، با اين تفاوت که استعمال جود فقط در چيزهايي است که ذخيره شده باشد مانند علم يا مال يا چيز ديگر، در انسان يا غير آن «يقال رجل جواد و فرس جواد». اما عطيه و عطا، تنها در مال است.
حرمان: بيبهره بودن، بيروزي ماندن، بيبهرگي، بينصيبي.
ترجمه: انسان با تقوا، انعام و بخشش خود را حتي از کسي که او را از مال خود بيبهره نموده است، دريغ نميکند.
شرح: اين خصلت يکي از مکارم اخلاق است که در پوشش سخاوت قرار گرفته و از مصاديق آن ميباشد. ملا صالح مازندراني در شرح اين جمله ميگويد:
[ صفحه 435]
«فاذا احسنت الي احد و لم يقابل احسانک باحسان اولم يشکرک او اساء اليک، لا ترغب عن الاحسان اليه و الي غيره بسبب الکفران، فانه اذا لم يشکرک فقد يشکرک غيره و لو لم يشکرک غيره ف: «ان الله يحب المحسنين» کما نطق به القرآن المبين و کفي به شرفا و فضلا.»: انعام و احسان، در ذات خود نيکوست، پس اگر به کسي احسان نمودي و او در مقابل احسان تو، احسان نکرد و يا تشکر و تقدير ننمود و يا از احسان و تشکر گذشته با تو بدرفتاري کرد، از احسان به او غير و او، چشمپوشي مکن، چرا که اين احسان بدون تقدير نخواهد ماند، اگر او از تو تشکر نکرد، ديگري از عمل پسنديدهي تو قدرداني خواهد کرد و بر فرض که هيچکس از عمل ارزندهات تقدير نکند، خداوند تو را از جزاي نيکوکاران محروم و بينصيب نخواهد گذاشت و در فضيلت و شرافت انسان نيکوکار، همين بس که مورد محبت خداوند قرار گرفته آنجا که ميفرمايد: «خداوند نيکوکاران را دوست ميدارد.»
به هر حال، انعام و بخشش، از پسنديدهترين صفات آدميان است و هر انسان فضيلتخواه، براي جلب محبت دلها به خود، در جستجوي آن است، «ان القلوب مجبوله علي حب من احسن اليها»: به درستي که، دلهاي آدميان بر محبت احسانکننده، آفريده شده و در سرشت آنها، وجود اين معنا غير قابل انکار ميباشد. به علاوه اين خصلت از صفات جمال الهي نشات گرفته، زيرا او بخشنده است و هر بخشنده را دوست ميدارد.
اما بعد مفهوم عطا و بخشش و کارآيي آن در جامعه، با مقايسهي با عدل به گونهاي است که مولا اميرالمومنين عليهالسلام در جواب سائل فرمود:
«العدل يضع الامور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها و العدل سائس عام و الجود عارض خاص فالعدل افضلهما و اشرفهما.»: عدل و داد، کارها را در جاي خود قرار ميدهد، اما جود، امور در جاي خود قرار گرفته را از محور خويش بيرون ميبرد.
[ صفحه 436]
عدالت سياستگذاري عمومي وجود پديدهاي خاص است. پس عدل از جود برتر است و شريفتر است.
گويا سائل در کارآيي عدل و جود، ابهام داشته و براي رفع ابهام خود اين سوال را مطرح نموده است علت وجود اين ابهام در ذهن سائل اين بوده که شاعران و مداحان، هميشه از جود افراد سخن ميگويند اما از عدالت عدالتگستران کمتر بحث کردهاند مولا از ابهام سائل، پرده برداشته و نقش جود و عدل را در جامعه، مشخص نموده و ميفرمايد: عدل از جود برتر و اشرف است. سوال ديگر در اين جا اين است که آيا مفهوم جود و عطا در مورد مصاديق آن دو يکسان است و يا با هم تفاوت دارند؟ مثلا به خداوند جواد، گويند «يا جواد يا معطي» و بر بندگان نيز.
آيا جود خداوند و بندگانش يکي است؟ و اگر تفاوت دارند، تفاوت آنها در چيست؟
جواب: اطلاق جود بر خدا به يک معنا و بر مخلوقات به معناي ديگري است.
جود و بخشش الهي، کمال مطلق است و از پذيرش قيود و حدود و تطرق نقص عاري است، اما بخشش بندگان، در حد قيود قرار گرفته و بين نقص و کمال در نوسان است.
«عن احمد بن سليمان قال: سئل رجل اباالحسن عليهالسلام و هو في الطواف فقال له: اخبرني عن الجواد فقال: ان لکلامک وجهين، فان کنت تسئل عن المخلوق، فان الجواد الذي يودي ما افترض الله عز و جل عليه و البخيل من بخل بما افترض الله عليه و ان کنت تعني الخالق، فهو الجواد ان اعطي و هو الجواد ان منع، لانه اعطي عبدا اعطاه ما ليس له و ان منع، منع ما ليس له.»: احمد بن سليمان گويد: مردي از ابيالحسن عليهالسلام در حالي که خانهي خدا را طواف ميکرد، پرسيد جواد کيست؟ فرمود: پرسشي که تو داري دو جنبه دارد: اگر از جود مخلوق ميپرسي، جواد آن کسي است که واجبات الهي را ادا کند، يعني حقوق
[ صفحه 437]
مالي خود را بپردازد و در مقابل آن، بخيل کسي است که به واجبات الهي بخل ورزد و آن را انجام ندهد و اگر از جود و بخشش خالق سوال ميکني، خداوند جواد مطلق است ببخشد يا نبخشد، اگر به کسي چيزي ببخشد، اين بخشش در حق کسي است که از انعام الهي بهره گرفته و اگر انعام نکند باز هم جواد است، چرا که کسي را از حقش ممنوع نکرده است.
به تعبير ديگر، اگر بندهاي بخشنده باشد، اين بخشندگي براي او صفت کمال است و اگر بخل ورزد، اين بخل نقصي است که او را در جهت حرکت به کمال متوقف نموده است.
اما بخشندگي خداوند، در هر حال کمال مطلق است او به جود متصف است ببخشد يا نبخشد اگر نقصي باشد از قابل است، نه از فاعل.
علي عليهالسلام، بزرگ مرد تاريخ و الگوي جود و سخا، کسي که مادر روزگار مانند او نزاييد. و نخواهد زاييد، جود و بخشش را آنچنان زنده نگهداشت که پويندگان اين راه، با جود و بخششي که دارند، خود را مديون جود او ميدانند، زيرا بخشندگان با تمکن مالي، به اين خصلت قيام ميکنند اما علي عليهالسلام در تمکن و عدم تمکن، جود را ارج نهاد.
جمعت في صفاتک الاضداد
و لهذا عزت لک الانداد
حاکم زاهد فقير جواد
فاتک ناسک حليم شجاع
او قافلهي انسانيت را تا حد ايثار، بدرقه نمود و جهان بشريت را مرهون خدمات ارزندهي خود نمود.
او خود فرمود: روزي که با دخت پيامبر عظيمالشان اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ازدواج نمودم، در خانه فرشي نداشتيم، اما صدقات و بخششهايم قبيلهي بنيهاشم را فراگرفته بود.
مردي حاجتمند، به آن جناب عرض حاجت نمود، مولا فرمود: حاجتت را بر زمين بنويس، تا به آن آگاه شوم و به گفتن نياز نيست، چرا که نميخواهم ذلت سوال را در روي تو بنگرم. حاجتمند خواستهي خود را بر زمين نوشت، مولا به قنبر دستور داد،
[ صفحه 438]
تا او را دو حله بپوشاند، وي پس از اخذ عطيه، اشعاري در منقبت آن جناب سرود
کسوتني حله تبلي محاسنها
فسوف اکسوک من حسن الثنا حللا
ان نلت حسن ثنائي نلت مکرمه
و لست تبغي بما قد نلته بدلا
ان الثناء ليحيي ذکر صاحبه
کالغيث يحي نداه السهل و الجبلا
لا تزهد الدهر في عرف بدات به
فکل عبد سيجزي بالذي قبلا
مولاي من، حلهاي به من پوشاندي که دير يا زود کهنه خواهد شد.
و من در ثناگويي و ستايش، بر اندام شخصيت والايت، حلههايي در سلک سخن آوردهام که هرگز نابود نميگردد.
من از کرامت و بزرگواريت برخوردار شدم و شما در مقابل آن مدح و ستايش مرا ميشنويد و اين دو در نظر حقيقت بين شما يکسان نيست (يعني در برابر کرامتت چيزي را به عنوان بدل و جايگزين آن نميخواهيد) ستايش و تمجيد نام صاحب جود را زنده نگه ميدارد، همانگونه که ابر پرباران، کوه و دشت و بيابان را سيراب ميسازد و به آنها نشاط ميبخشد. مولايم چنان کرامت و بزرگواري را گسترش بده که روزگار تو را در اين راه زاهد نپندارد. جزا و پاداش نيکو از آن آن بندهي نيکوکاري است که در طول عمر خود، جز نکوکاري شيوهاي نداشته است.
مولا پس از شنيدن اشعار، به قنبر دستور داد، تا صد دينار بر عطيهي وي اضافه کند، حاضران گفتند: او نيازي به اين مال نداشت، پس اين بخشش مجدد براي چيست؟
جواب داد: از پيامبر شنيدم که فرمود: «انزلوا الناس منازلهم.»: با مردم در حد شخصيتشان رفتار کنيد. يعني اين مرد قدرش بالاست، چرا که انعام را به تشکر و قدرداني که موجب فزوني نعمت است، کشانده به اين لحاظ به انعام بيشتر دست يافت، سپس فرمود: در شگفتم از کساني که بردگان را به مال تصاحب ميکنند، چرا دلهاي آزادگان را با بذل و بخشش به خود جلب نميکنند.
[ صفحه 439]
|