«غائبا منکره»
واژهها
غيبت: غايب شدن، ناپديد گرديدن، ناپيدا، عالم غيب، عالمي که بر بشر مجهول است و حواس آن را نتواند درک کند و جز به وسيلهي پيامبران، به شناختن آن راهي نيست، علم غيب، غيبداني.
منکر: ناشناخته، زشت، ناپسند، «و المنکر کل فعل تحکم العقول الصحيحه بقبحه او تتوقف في استقباحه و استحسانه العقول فتحکم بقبحه الشريعه.»: منکر هر کرداري است که عقلهاي صحيح به قبح آن حکم کند (منکر عقلي) يا آن کرداري که عقل در قبح و حسن آن متوقف است و فقط شرع به قبح آن حکم مينمايد (منکر شرعي).
ترجمه: پرواپيشه بديهايش پنهان است.
شرح: انسان پرواپيشه به اين علت از منکرات و قبايح، به دور است که حدود و
[ صفحه 454]
مقررات شرع را ميداند و رعايت مينمايد، زيرا او داراي ملکهي عدالت است و از اينرو بديها و زشتيها از محور دائرهي وجود او پنهان است و اين کلمه، کنايه از آن است که او، هرگز مرتکب کار ناپسند (چه عقلا و چه شرعا) نخواهد شد، زيرا ارتکاب کارهاي ناپسند از کسي که وجودش به صفات نيکو، عجين شده جهانبيني را از مکتب پيامبران آموخته است، چنان دور است که نميتوان آن را تصور نمود، تا چه رسد به تصديق. گرايش به منکرات و انتخاب منکر به جاي معروف يا از جهل و ناداني نشات ميگيرد و يا از هواي نفساني است اين دو صفت در شان انساني که درس جهانبيني را از کتاب تشريع آموخته و عالم خلقت را تجلي فيض الهي (که جز نيکويي چيزي در آن وجود ندارد) ميداند، به دور خواهد بود.
به عبارت ديگر، آدمي در برابر افعال و رفتار، حالت ترديد و بيتفاوتي نخواهد داشت، زيرا با آن ديدي که به خيرات عالم مينگرد و حسن آنها را تصديق ميکند، منکرات و صفات ناپسند را نخواهد ديد و آن را در کانون هستي خود راه نخواهد داد.
[ صفحه 455]
|