«حاضرا معروفه» واژه‏ها حاضر: آماده، مستعد، مهيا، شهرنشين (الحضر) خلاف البدو. حضر، (شهرنشيني)، در مقابل بيابان گرد است. «المعروف، اسم لکل فعل يعرف بالعقل او الشرع حسنه.»: معروف، نام فعلي است که عقل و يا شرع، حسن و نيکويي آن را شناخته است. معروف شناخته شده، کار نيک عمل خير، واجب شرعي، در مقابل منکر. ترجمه: پرواپيشه، نيکيهايش آشکار است. شرح: انسان پرواپيشه، کار نيکوي او آماده و مهياست، زيرا وجود او مظهر و منشاء خيرات است و مظهر هر شي‏ء از آن شي‏ء جدا نيست. پس اگر معروف در قصد و نيت باشد: «نيه المومن»، گوياي آن است و اگر در سخن باشد: «منطقهم الصواب» است و اگر [ صفحه 456] در عمل باشد، هميشه در کنار آن ديده مي‏شود. اگر اينها منکر نباشد (که در مومن نيستند) حتما معروفند و حضور فعال دارند و اين جمله در مقابل: «غائبا منکره» به اين معناست که آنجا در غياب و اينجا در حضور، آنجا منکر و اينجا معروف وجود دارد. [ صفحه 457]