«و في الرخاء شکور»
واژهها
رخاء: فراواني روزي، فراواني نعمت، آساني زندگاني.
شکور: بسيار شکرکننده، بسيار سپاسگزار، نامي از نامهاي خدا به معناي پاداشدهندهي بندگان بر اعمال ايشان يا بر عمل قليل جزايي جزيلدهنده.
«الرخاء: «رخاء العيش سعته، رخ العجين کثر مائه. الشکر: تصور النعمه و اظهارها، قيل: و هو مقلوب عن الکشر، اي الکشف و يضاده الکفر.»
رخاء زندگي، وسعت آن است، زيادي آب خمير. شکر تصور نعمت و اظهار نعمت و اظهار آن است و گفته شده شکر مقلوب از کشر و کشف است، يعني کشف نعمت و ضد آن کفر است به معناي پوشيدن نعمت.
[ صفحه 468]
ترجمه: او در فراواني نعمت بسيار سپاسگزار است.
شرح: ايمان کامل، به دو قسم است يک قسم آن صبر و شکيبايي در برابر سختيها و قسمت ديگر، شکر و سپاسگزاري در برابر نعمتهاست و چون مومن ايمانش کامل است، در سختيها صابر و بر نعمتها شاکر ميباشد. وي به تناسب هر نعمت، شکري در نظر گرفته و به آن اقدام ميکند، به اين معنا که نخست منعم حقيقي را شناخته، سپس واسطههاي نعمتها را به خاطر ميسپارد، زيرا نعمتها در گام اول از منعم حقيقي (پروردگار) صادر ميشود و سپس به علل و اسباب ظاهري ايجاد و پيوستگي دارد، از اينرو همه را در گستردهي شکرگزارده و قدرداني به عمل ميآورد. خدا را منعم حقيقي و علل و اسباب را وسائط فيض ميداند و به ترتيب و تناسب نعمتها، منعم را شکرگزار ميباشد که اين خود موجب فزوني نعمتهاست.
«عن ابيعبدالله عليهالسلام قال: ما انعم الله علي عبد من نعمه فعرفها بقلبه و حمدالله ظاهرا بلسانه فتم کلامه، حتي يومر له بالمزيد.»
امام صادق عليهالسلام فرمود: خداوند چنانچه بندهاي را انعام نمايد و او آن نعمتها را به دل بشناسد و با زبان سپاسگزار باشد، هنوز سخن را به پايان نرسانده که پروردگار فراواني ميدهد را براي او فرمان و گشايش ميبخشد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با نعمتي مواجه ميشد در برابر آن نعمت دعا ميکرد و ميفرمود: الحمد لله علي هذه النعمه».: خداي را بر اين نعمت سپاسگزارم و اگر با حادثهي ناگواري روبرو ميشد ميفرمود: «الحمدلله علي کل حال»، خدا را در هر حال سپاسگزارم.
در مورد سپاسگزاري نعمتها، نکتهاي وجود دارد که شايان توجه است و آن توفيق به شکرگزاري است. شناخت منعم و توجه به نعمت، پيمودن طريق عبوديت و
[ صفحه 469]
اخلاص در عمل، جمعا علل و اسباب توفيق سپاسگزاري است که در دعاها و نيايشها به وضوح از آن پرده برداشته شده و گفتهاند:
«لا تحمد يا سيدي الا بتوفيق منک يقتضي حمدا و لا تشکر علي اصغر منه الا استوجب بها شکرا فمتي تحصي نعمائک يا الهي و تجازي آلائک يا مولاي و تکافيء صنايعک يا سيدي و من نعمک يحمد الحامدون و من شکرک يشکر الشاکرون.»: پروردگارا: ستايش نميشوي، مگر به توفيقي که از تو بر بندهات داده ميشود، اين توفيق نيز خود اقتضاي حمدي دارد. بندهاي تو را در برابر کوچکترين احسان سپاسگزاري نميکند، مگر آنکه اين شکرگزاري، موجب شکر ديگري است که بايد به آن قيام کند، پس اي خداي من، کرا قدرت که نعمتهاي بيپايان تو را احصا نمايد، تا آنها را شکرگزار باشد و پاداش انعام شما را با ستايش برابر نمايد و صنايع تو را تلافي نمايد، با اينکه يکي از نعمتهاي تو، نعمت بر ستايشگري است که حامدان بدينوسيله تو را ستايش ميکنند و يکي از احسان و انعام تو بر بندگان اين است که شکرگزار تو باشند.
به هر حال وظيفهي بنده، قيام به اين واجب است، نه به اين جهت که او ميتواند از عهدهي شکرگزاري خداوند برآيد، بلکه انعام منعم، موجب سپاسگزاري، در حد توان است و به عبارت ديگر، انجام واجب، چيزي است و از عهدهي شکر برآمدن چيز ديگر.
[ صفحه 470]
|