«يعترف بالحق قبل ان يشهد عليه»
واژهها
اعتراف: اقرار کردن، خسته شدن مقر شدن.
حق: راست، درست، مقابل باطل، عدل و داد بهره و نصيب، مزد سزاواري، شايستگي، ملک، مال. جمع، حقوق.
اشهاد: گواه گرفتن، گواه گردانيدن، گواه آوردن، اشهاد کردن، گواه گرفتن، شاهد گردانيدن.
ترجمه: پيش از آنکه شاهد گواهي بر ضدش اقامه شود خود به حق اعتراف ميکند.
شرح: او به حق اعتراف و اقرار ميکند، پيش از آنکه عليه او گواه آورده شود. يعني
[ صفحه 477]
اگر حق کسي بر عهدهي او باشد پيش از هر جدال و مخاصمه، به آن اقرار نموده و به ذيحق تسليم ميکند. او در هيچ دادگاهي حضور به هم نميرساند، زيرا احضار به دادگاه و اقامهي شهادت براي رفع مخاصمه است و او پيش از هر چيز به حق اعتراف ميکند.
بنابراين به حضور در محکمه و اقامهي شهود عليه او نيازي نيست، به اين علت که اگر ذيحق ديد طرف مقابل، حق او را انکار ميکند و حاضر به حساب نيست، شکايت را به محاکم قضايي برده و براي اثبات دعوايش، شاهد ميآورد، تا حقش را بستاند، اما اگر صاحب حق، با اعتراف مواجه شد و حقش به او رسيد، ديگر نيازي به اثبات دعوا ندارد. و علت عدم انکار پرواپيشگان است که انکار حق نمودن، دروغ گفتن است و اين مطلب، با تقوا سازگار نيست.
ابن ابيالحديد گويد:
«ان انکر ثم شهد عليه فقد ثبت کذبه و ان سکت ثم شهد عليه فقد اقام نفسه مقام الريبه.»: اگر حق را انکار کند، سپس گواه بگويد: اين حق بر تو هست، دروغ او ثابت ميشود و اگر ساکت شود و بر عليه او شهادت برحق اقامه شود، خود را در مقام ريب و بدگماني و ترديد ميگمارد زيرا اگر حق را انکار نکرده و اعتراف هم، نکرده است و ترديد در عدالت و تقواي مومن درست نيست.
بحراني گويد: اعتراف او به حق به اين جهت است که در دروغ گفتن احتراز دارد و نياز به اقامهي شهادت در جايي است که انکاري در بين باشد اين انکار دروغ است و هرگز يک انسان پرواپيشه دروغ نميگويد.
يکي از مواهب الهي بر انسان، وجدان بيدار و آگاه اوست که در سرشت و فطرت وي آميخته و با دستگاه خلقت ارتباط مستقيم دارد. يک انسان آگاه که ميداند در کل عالم هستي، شعوري مرموز وجود دارد و از ارتباط معلول با علت و متاثر با موثر
[ صفحه 478]
حکايت دارد. آيا ممکن است با اين اطلاع از پيگرد نيک و بد اعمال خود غافل باشد؟ و نداند که اگر در دنيا جوابگوي نداي وجدان نشد، در دادگاه اين جهان و سپس در روز قيامت، به حساب کشيده ميشود، بنابراين پرواپيشگان که از هدايت الهي، بهرهي کامل گرفتهاند، تصور نميرود که از اين حقيقت روشن، ناآگاه باشند بنابراين هيچگاه وقفهاي در اعتراف به حق نخواهد داشت.
[ صفحه 479]
|