«و ان بغي عليه صبر حتي يکون الله تعالي هو الذي ينتقم له»
واژهها
بغي: طغيان سرکشي، حمله، يورش و جفا کردن است و به معناي انتقام، کينهورزي، کينه خواستن و کين توختن.
صبر: شکيبايي و ضد جزع است. بعضي گويند اهل صبر بر سه مقامند: اول. ترک شکايت و اين درجهي تائبان است، دوم. رضا به مقدور و اين درجهي زاهدان و سوم محبت آن است که مولا با وي کند و اين درجهي صديقان است.
جز صبر، تير او را اندر جهان سپر نيست
مرغي است صبر کورا جز خير، بال و پر نيست
«ناصر خسرو»
[ صفحه 506]
منشين ترش، تو از گردش ايام که صبر
گرچه تلخ است و ليکن بر شيرين دارد
«سعدي»
هاتف آن روز به من مژدهي اين دولت داد
که بر آن جور و جفا، صبر و ثباتم دادند
«حافظ 2«
«في اسماء الله عز و جل: المنتقم هو البالغ في العقوبه لمن شاء و هو مفتعل من نقم ينقم اذا بلغت به الکراهه حد السخط.»:
يکي از اسماء خداوند، منتقم است که به معناي کراهت داشتن از کسي در آن حد است که او را مورد سخط و عذاب قرار دهد.
ترجمه: از جمعبندي لغات، اين معنا ملحوظ است، که اگر وي مورد بغي و طغيان و سرکشي قرار گيرد، صابر و شکيبا خواهد بود و زبان را به شکايت، به غير از خدا نگشايد و چون او مورد تهاجم وحشيانهي طغيانگر، قرار گرفته است، خداوند از ستمکار و جفاکار به او انتقام خواهد گرفت.
شرح: در عبارت سابق که به واژهي صبر رسيديم، معاني صبر را بيان نموديم و گفتيم که يکي از آنها، عدم جزع و عدم خودباختگي بود، در اينجا مراد از صبر، همين معناست يعني يک انسان پرواپيشه اگر مورد يورش و تهاجم قرار گرفت و نتواند از خود دفاع نمايد، زبان به شکايت نزد کسي نميگشايد، بلکه انتقام ستمگر را از خداوند طلب ميکند.
امام صادق عليهالسلام به مسمع بن يسار فرمود:
[ صفحه 507]
«انظر ان لا تکلمن بکلمه بغي ابدا و ان اعجبتک نفسک و عشيرتک.»
متوجه باش، مبادا ستم کردن بر کسي را در دل راه دهي اگر چه عشيره و اطرافيانت تو را به شگفتي وادارد.
|