«بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحتمه»
واژهها
زهد: الزهيد الشيء القليل و الزاهد في الشيء الراغب عنه.
زهد به معناي چيز اندک، روي بازگردانيدن و به اصطلاح سالکان: زهد بيرون آمدن از دنيا و آرزوهايي که به آن تعلق دارد، مانند: مال، جاه و ملک و در «مزهود فيه» اختلاف است، بعضي گويند: دينار و درهم است و برخي گويند، ترک مطعم و مشرب است. و زهد: اندازهگيري چيزي است «يقال: خذ زهد ما يکفيک»: به قدر کفايت خود بگير.
نزاهه: دوري از بدي، پرهيزکاري (رجل نازه النفس) مرد پاک سرشت، مرد عفيف و بزرگوار که تنها به سر برد و به خانهي ديگران نرود و مال خود را با مال غير مخلوط
[ صفحه 526]
ننمايند.
«اصل النزه: البعد و تنزيه الله، تبعيده عما لا يجوز عليه من النقائص و منه الحديث في تفسير سبحان الله هو تنزيهه عن السوء و تقديسه و في الحديث: المعذب في قبره، لا يستنزه عن البول (اي لا يستبري و لا يتطهر.):
نزه: اساسا به معناي دوري است. تنزيه خداوند، از نقائص به دور بودن است. در تفسير «سبحان الله» همين معنا ملحوظ است. کسي در قبر معذب ميشود که از ادرار خود را پاک نکند.
لين: نرمش، ضد خشونت و زبري است. لين در سخن، آهستگي و آرامي است.
مصلحت بود اختيار راي روشن بين او
زيردستان را سخن گفتن نشايد جز به لين
«سعدي»
بلي به يک حرکت از زمانه خرسندم
که روزگار به سر ميرود به شدت و لين
«سعدي»
من نکردم با وي الا لطف و لين
او چرا با من کند برعکس کين
«مولوي»
لين الجانب، لين الحديث، لين العريکه، لين الفواد، خوش برخورد، نرم سخن،
[ صفحه 527]
خوشاخلاق، رقيقالقلب، نازکدل.
رحمت: رحمت بخشيدن کسي را و مهرباني و عطوفت نمودن بر او.
رحمت، اساسا به معناي رقت قلب و دلسوزي است و اين رحمت از خداوند نسبت به بندگانش، به معنايي است و از آدميان، نسبت به يک ديگر به معناي ديگري است «ان الرحمه من الله انعام و افضال و من الادميين رقه و تعطف.»
ترجمه: کنارهگيري پرواپيشه از کساني که از او دوري کنند، از روي زهد و به خاطر پاک ماندن است و معاشرتش با آنان که به او نزديک هستند، توام با مهرباني و نرمش است
شرح: در شرح اين جمله، علامهي مجلسي (ره) گويد:
«کون بعده عمن تباعد عنه، لزهده فيما ايدي الناس و نزاهته عنه لا عن کبر و تعظم عليهم و کذلک دنوه ممن دنا منه عن لين و رحمه منه لهم لا لمکر بهم و خديعه لهم عن بعض المطالب، کما هو عاده الخبيث المکار.»:
علت کنارهگيري او از کسي، به خاطر روگرداني و اعراض او از آنچه که در اختيار مردم است بوده، تا نزاهت و عفت خود را حفظ نمايد و همچنين به کسي نزديک شدن به خاطر پيوند و ارتباط معنوي است که بالين و رحمت همراه خواهد بود و نه به جهت مکر و خدعه که مکاران و بدسيرتان براي رسيدن به مطامع شيطاني به آن عمل ميکنند.
خويي گويد:
يعني بعده عن اهل الدنيا و مجالستهم من باب الزهد و التباعد عن مکروههم و اباطيلهم دنوهاي قربه من المومنين من باب التعاطف و التواصل.»:
[ صفحه 528]
دوري و کنارهگيري مومن از اهل دنيا و ترک مجالست با آنها، براي روي برگرداندن از اعمال ناپسند آنها به علت صرف عمر آنها، در اباطيل است و اما نزديکي او با مومنان، از باب مهرورزي و پيوند در سطح ايمان و عقيده است که هرگز، گزندي به آن راه ندارد.
با توجه به دستهبندي لغات و شرح عبارات، از ديدگاه شارحان، چنانکه گذشت، نکتهاي در توضيح بيشتر اين کلام، شايان توجه است و آن اينکه، در نظم جهان هستي، دو محور جذب و دفع، خواه در امور مادي و يا معنوي، دوشادوش يکديگر وجود دارند و آدمي که به يک لحاظ، عالم صغير و در نظام جمعي اين جهان که انسان کبير است، از اين دو، استثنا ندارد و همانگونه که در کل اين جهان پهناور (انسان کبير)، جاذبه و دافعه وجود دارد، در انسان (عالم صغير) نيز قانون جذب و دفع حاکم است و از اينجا حرکت از نقص به کمال آغاز شده و تا نيل به هدف و رسيدن به کمال مطلوب، اين حرکت را ادامه ميدهد. او همچنين در سير ملکي و ملکوتي، مدارج کمال را پيموده و تا وصول به اسماء و صفات الهي کماکان اين سير تکاملي را با حرکت بيوقفه ادامه خواهد داد.
بنابراين تقارب و تباعد، نزديک شدن و فاصله گرفتن انسان پرواپيشه از آحاد جامعه، همان سير تکاملي است و علت اين قرب و بعد را، در زندگي اهل تقوا، به معيار حب في الله و بغض في الله که يک اصل است، خواهد بود. اگر با کسي فاصله ميگيرند، به خاطر خدا و جذب راه حق است و اگر به کسي نزديک ميشوند، باز هم به خاطر خدا و فرمان پروردگار خواهد بود شناخت اين معيار به وسيلهي آشنا شدن و عمل نمودن به فرمانهاي رهبران راستين اسلام است، تا هر حرکت و سکون و جذب و دفع، با اين معيار، از طريق تعلم و ياد گرفتن منطبق گردد.
[ صفحه 529]
|