«ليس تباعده بکبر و عظمه و لا دنوه بمکر و خديعه» واژه‏ها تباعد: ضد تقارب است و براي اين دو حدي معين وجود ندارد و در امکنه و امور معقول جاري است. کبر: حالتي است که به انسان اختصاص دارد، به اين صورت که خود را از ديگران برتر و بزرگتر بپندارد، بزرگي فروختن و خودگرفتن است. عظمت: بزرگي قدر و مرتبه، کبر و نخوت، عظمت فروختن، تکبر نمودن، نخوت فروختن. مکر: خدعه کردن و فريفتن است. [ صفحه 540] «المکر: صرف الغير عما يقصده بحيله و ذلک ضربان: مکر محمود و ذلک ان يتحري بذلک فعل جميل و علي ذلک قال: «و الله خير الماکرين.» و مذموم و هو ان يتحري به فعل قبيح قال: «و لا يحيق المکر السيئي الا باهله.»: مکر: منصرف ساختن کسي از آنچه را که خواهان است، با حذافت و انديشه و اين يا محمود است و يا مذموم، مکر پسنديده آن است که غير را از فعل قبيح به فعل جميل انصراف بخشد و مذموم آن است که در جستجوي فعل ناپسند باشد «و الله خير الماکرين» مثال اول و «و لا يحيق المکر السيئي» مثال دوم است. خدعه: مکرورزي و دستان‏آوري است. «الخداع انزال الغير عما هو بصدده بامر يبديه علي خلاف ما يخفيه.»: خداع و خدعه: خواسته‏ي کسي را وارانه نشان دادن است، به اينکه حقيقت را از او پنهان نمايد و غير واقع را به جاي واقع به او معرفي کند. ترجمه: دوري پرواپيشه از روي تکبر و خود برتربيني نيست، چنانکه نزديکي او نيز، به خاطر مکر، خدعه و نيرنگ نخواهد بود. شرح: با جمع‏بندي و توضيح لغات، شرح اين جمله، به گونه‏اي تفسير و توضيح عبارت سابق‏الذکر است، يعني نزديک شدن و فاصله گرفتن پرواپيشه از غير، است هر يکي علتي جداگانه دارد. علت تباعد، زهد و خودنگهداري است، به اينکه چشم طمع، به دارايي کسي، ندوخته و در اين راستا عفت و بزرگواري خود را، به رايگان از کف نمي‏دهد و علت تقارب، لطف و احسان به ديگري است که اين هم از صفات ويژه‏ي پرواپيشگان است، پس علت تباعد، تکبر و بزرگ‏فروشي و خود را از غير برتر ديدن و رتبه‏ي خود را بالاتر نگريستن نيست، چنانکه علت، دنو و نزديکي، فريفتن و خدعه کردن نمي‏باشد. به هر حال پرواپيشگان، در روابط اجتماعي، اصول و اخلاق اسلامي را، رعايت [ صفحه 541] مي‏کنند و در قطع و کناره‏گيري، به اصل زهد، تکيه دارند که محور بسياري از فضائل است و در ارتباط و همزيستي نيز، به اصل ديگري که آن، محبت و رحمت است، تکيه مي‏کنند که آن هم به جاي خود، حلال بسي مشکلات مي‏باشد هرگز، تکبر و خودنگري، در قاموس زندگي آنها، واژه‏اي ندارد و فريبکاري و خدعه که از صفات منافقان است، در شئون حياتي آنها، راهي نخواهد داشت.