اما بحث درباره‏ي افعال الهي و کيفيت آن را، بايد در علم کلام، جستجو نمود که جويندگان به آنجا رجوع خواهند کرد و تنها اشاره‏اي گذرا در اين جهت، از گفتار [ صفحه 63] علامه‏ي طباطبايي، در تفسير الميزان نموده، آنگاه به اصل مطلب رجوع مي‏نماييم. علامه در مبحث «کلام في معني حقيقه فعله و حکمه تعالي» بحث جالبي دارد که پس از گفتار لازم و استشهاد از آيات قرآني و نقل کلام دو گروه افراطي «مفوضه» و تفريطي «مجبره» و رد بر آنها، مي‏فرمايد: «فقد تبين: ان جهات الحسن و المصلحه و ما يناظرها في عين انها موجوده في افعاله تعالي و احکامه و في افعالنا و احکامنا بما نحن عقلاء تختلف في انها بالنسبه الي اعمالنا و احکامنا حاکمه موثره و ان شئت قلت دواع و علل غايبه و بانسبه الي افعاله و احکامه تعالي، لازمه غير منفکه و ان شئت قلت: فوائد مطرده فنحم بما انا عقلاء نفعل ما نفعل و نحکم ما نحکم لانا نريد به تحصيل الخير و السعاده و تملک مالا نملکه بعد و هو تعالي يفعل ما يفعل و يحکم ما يحکم لانه الله و يترتب علي فعله ما يترتب علي فعلنا من الحسن و المصلحه و افعالنا مسئول عنها معلله بغاياتها و مصالحها و افعاله غير مسئول عنها و لا معلله بغايه لا يملکها بل مکشوفه بلوازمها و نعوتها اللازمه و لا يسال عما يفعل و هم يسالون.» روشن و مبين شد که جهات حسن و مصلحت و مانند اينها، در فعل الهي، همانند جهات حسن و مصلحت در افعال ما عقلا و خردمندان است با اين فرق که حسن و مصلحت در افعال و اعمال ما، جنبه‏ي تاثيري و حکومتي دارد و مي‏توان گفت که دواعي و علل غايي براي افعال و اعمال ما مي‏باشد. بنابراين عقلا و دانشمندان، هر فعلي يا حکمي که از آنها صادر مي‏شود، به خاطر تحصيل خير و سعادت و به دست آوردن آنچه را تا به حال مالک آن نبوده‏اند مي‏باشد، اما خداوند متعال، هر فعلي که انجام دهد و حکمي را که صادر مي‏کند، معلل به غايت و مصلحت نيست، زيرا خداي جهان مظهر کمال و جامع کمالات است و از وجود کامل، جز کمال صدور نمي‏يابد. چکيده‏ي سخن اين است که فعل ما، چون و چرا دارد، چون که معلل به غايات و [ صفحه 64] اغراض است و اما افعال الهي، خودش به ذاتها غايت و غرض است، چرا که از حکيم صدور يافته است و به هنگام صدور فعل، کشف مي‏شود که داراي مصلحت بوده و مصلحت و حسن، از لوازم لاينفک فعل الهي است، از اينرو لا يسال عما يفعل و هم يسالون. «امنا من معصيتهم» کلمه‏ي «امن» و مشتقات آن، معاني زيادي دارند، مانند، اطمينان، سلامت، تصديق، آرامش و جز اينها. معصيت: گناه کردن، نافرماني نمودن است.