شايان ذکر است که غرض، از خلقت آدميان و جنيان، در کتاب تشريع (قرآن کريم) شناخت و عرفان به مقام پروردگار، در راستاي عبادت و بندگي است، تا بدين وسيله از نقص به کمال روآورده، به بساط قرب الهي راه يابند. بدين جهت دنيا جايگاه به فعليت رساندن استعدادات و قابليتهاست، تا هر کس و هر چيز، با تلاش و فعاليت مستمر و خستگيناپذير خود از قوه به فعليت و از فقدان به وجدان، ارتقاء يابد. در اين بين وجود پربرکت پيامبران و سفيران بزرگ الهي، نقش وساطت در فيض دارند و تکاليف محوله را انجام داده، در شان يلي الربي از مبدا فيض، فيوضات را گرفته و با جلوهي يلي الخلقي، صورتهاي تهي از نقش معرفت و کمال را، به علوم کتاب الهي، نقش فضيلت و تکامل بخشيده، از ليس به ايس برسانند.
ابر باد مه خورشيد فلک در کارند
تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري
[ صفحه 72]
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري
به هر حال هر موجودي، مظهر يک صفت از صفات حقتعالي است، ولي انسان مانند اسم جلاله (الله) که مستجمع جميع صفات و اسماء حسني است، مظهر همهي صفات ميباشد چرا که خداوند سبحان، هر چيزي براي جهتي و بروز صفتي از صفات. خلق کرده است. فلک، مظهر دائم است، ملک، مظهر سبوح قدوس، خورشيد، مظهر اسم نور، آب، نمايندهي اسم محيي خداست که زندهکننده است، زمين، مظهر امين است، همچنين انسان، مظهر جميع اسماء و صفات است که در شان او: «و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علي الملائکه.» نازل شده است.
آري در آزمايش و امتحان آدميان و فرشتگان که خداوند فرمود: «اني جاعل في الارض خليفه.» آدميان با دريافت افتخار «فلما انبئهم باسمائهم» در مسير فضيلت و برتري به «لقد کرمنا بنيآدم...» نايل گرديدند و امتياز «خلقت الاشياء لاجلک و خلقتک لاجلي.» به خود اختصاص دادند.
کوتاه سخن آنکه در طي نعمت خلقت و پس از آن، هدايت که فرمود: «قال ربنا الذي اعطي کل شيء خلقه ثم هدي.» و اينکه لازمهي خلقت هر وجود خاص، ارائهي مطلوب يا ايصال به مطلوب که مفهوم هدايت است ميباشد، به اين معنا که خداوند، رابطهي بين وجود شيء و مدارج کمال آن ايجاد نموده. انسان که يکي از مصاديق شيء (وجود خاص) است، به هدايت تکوين و هدايت تشريع که هر دو لازمهي رسيدن او، به
[ صفحه 73]
کمال مطلوب اوست، امتياز يافته است، با اين توضيح که آدميان با اختيار و ارادهي خويش و با پشتوانهي عقل که امانت الهي است، در وصول به کمال مطلوب، تا: «دني فتدلي فکان قاب قوسين او ادني» (بنابر احتمالي) پيش ميروند.
[ صفحه 74]
|