«و اجسادهم نحيفه»
واژهها
جسد: کالبد، تن، بدن، جسم شخص مرده، جمع: اجساد. جسم: تن، بدن چيزي که داراي ماده باشد و فضايي را اشغال کند. هر چيزي که داراي طول، عرض و عمق باشد و بتوان آن را با حواس پنجگانهي ظاهر درک کرد، جمع: اجسام و جسوم.
«الجسد: کالجسم لکنه اخص. قال الخليل رحمه الله: لا يقال: الجسد لغير الانسان من خلق الارض و نحوه و ايضا فان الجسد ماله لون و الجسم يقال لما لا يبين له لون کالماء و الهواء.»: جسد مانند جسم، اما اخص از آن است، خليل ميگويد: جسد به غير از انسان، به موجودات ديگر، گفته نميشود و ديگر آنکه جسد داراي رنگ است، اما جسم به چيزي که رنگ آن پيدا نيست. مانند آب، هوا، اطلاق ميگردد، بنابراين
[ صفحه 150]
جسد از جسم اخص است.
نحيف: لاغر و نزار، يا آنکه خلقه کم گوشت است نه از ضعف و هزال.
ترجمه: بدنهاي پرواپيشگان نحيف و لازم است.
جسد ظرف تعلق روح است و در لذتها و آلام روح، از آن تبعيت دارد. روح هر چه را که بخواهد، بدن پيرو آن ميباشد. انسان که از سويي مانند حيوانات، قواي شهواني دارد و از سوي ديگر، به مانند فرشتگان، داراي نيروي عقلاني است، اگر به سوي شهوات، خوردن، خوابيدن، استراحت و لذتهاي ديگر، روآورد، غالبا بر ابعاد جسمش، افزوده و اگر شهوات را ترک کند، از ابعاد جسمي او کاسته، نحيف و لاغر ميگردد. با توجه به بياني که مولا دربارهي ياران پيامبر، از پريدگي رنگ، گرسنگي و غبارآلودي داشت، علت لاغر بودن پرواپيشگان روشن است، چرا که آنان از لذتهاي دنيا که به گونهاي، تنپروري و رفاهزيستي است کناره گرفته، به اندک غذا و آسايشي قناعت ميکنند. با اين وصف، لاغر و نحيف بودن آنان، طبيعي به نظر ميرسد.
اما اين لاغر بودن، دليل بر ضعف و ناتواني روح آنها نيست، بلکه برعکس هر قدر نحيف و لاغر باشند، نيروي ايمان و صلابت روحشان بيشتر است، تا آنجا که مانند کوه بزرگ «کالطود العظيم» با سرمايهي ايمان، در مقابل مشکلات ايستادگي نموده، بر آنها فائق ميآيند.
«قال صلي الله عليه و آله و سلم: ان قوه المومن في قلبه، الا ترون انه قد تجدونه ضعيف البدن، نحيف الجسم و هو يقوم الليل و يصوم النهار و قال: المومن اشسد في دينه من الجبال الراسيه و ذلک ان الجبل قد ينحت منه و المومن لا يقدر احد ان ينحت من دينه شيئا.»: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم: فرمود: نيروي مومن، در قلب اوست آيا نميبينيد که گاهي، با بدن ضعيف و جسم لاغر، در شب به نماز برخاسته و در روز، روزهدار است؟ و فرمود: مومن از کوههاي استوار، در ديانتش سختتر و استوارتر است، به اين دليل که گاهي از کوه
[ صفحه 151]
جزيي کنده ميشود، اما احدي نميتواند از ايمان مومن بکاهد و چيزي را از آن جدا نمايد.
امام صادق عليهالسلام فرمود:
«ان المومن اشد من زبر الحديد ان زبر الحديد، اذا ادخل النار تغير و ان المومن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم يتغير قلبه.»: مومن از پارههاي آهن، سختتر و پر صلابتتر است، چرا که پارههاي آهن، به هنگام رسيدن به آتش، صلابت خود را از دست ميدهد، اما مومن، اگر کشته شود و دوباره زنده و سپس کشته گردد، قلب او تغيير نميکند (او همچنان در سنگر عقيده، محکم و استوار است و براي حفظ ايمان، تا پاي جان ايستاده است).
|