سخنان شارحان نهج‏البلاغه و اين خطبه، در شناخت همام و اينکه فرزند کيست؟ چنان اختلاف دارد که در جمع‏بندي نهايي به فرد خاصي قابل تطبيق نيست. ابن ابي‏الحديد گويد: هو همام بن شريح بن يزيد بن مره بن عمرو بن جابر بن يحيي بن الاصحب بن کعب بن الحارث بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن صيفي بن سعد العشيره. ابن ميثم بحراني نوشته است: هو همام بن شريح بن يزيد بن مره بن عمرو بن عوف الاصحب و کان من شيعه علي عليه‏السلام. صاحب قاموس الرجال، پس از ترجمه‏ي همام و اشاره به روايت کافي و کتاب سليم بن قيس و امالي صدوق و تذکره‏ي سبط بن جوزي و مناقب ابن طلحه‏ي شافعي که کلمه‏ي همام را نقل کرده‏اند، مي‏گويد: کنزالفوائد کراجکي، همام را چنين توصيف نموده است: همام بن عباده بن خيثم، برادرزاده‏ي ربيع بن خثيم، سپس اضافه نموده، گويد: [ صفحه 32] معرفي همام آن طور که ابن ابي‏الحديد (شارح معتزلي) آورده است، معلوم نيست از کجا و از چه ماخذي گرفته است. خوئي قدس سره از بحار، اين عبارت را نقل نموده و گويد: «الا ظهر انه همام بن عباده اخي ربيع بن خثيم احد الزهاد الثمانيه کما رواه الکراجکي في کنزه و از کتاب مطالب السئول نيز، استفاده مي‏شود که ربيع بن خثيم عموي همام بن عباده بن خثيم مي‏باشد. به هر حال با توجه به تصريح کراجکي در کتاب کنزالفوائد که خواهد آمد، همام فرزند عباده است و گفتار ابن ابي‏الحديد در حد اطلاع اين بنده، مدرک معتبري ندارد. استاد عاليقدر، دانشمند بزرگوار مرحوم مطهري قدس سره در کتاب سيري در نهج‏البلاغه، در آنجا که از تاثير و نفوذ سخنان علي عليه‏السلام بحث مي‏کند، مي‏گويد: «همام بن شريح از ياران باوفاي علي عليه‏السلام است که دلي از عشق خدا سرشار و روحي از آتش معنا شعله‏ور داشت. با اصرار و ابرام از علي خواست، سيماي کاملي از پارسايان ترسيم نمايد». آيا گفتار اين محقق متتبع ماخذي سواي نظريه‏ي ابن ابي‏الحديد دارد؟ و يا اينکه [ صفحه 33] مدرک معظم له تنها گفتار اوست، براي اين بنده مکشوف نگرديد. هم‏اکنون به متن کلام علامه‏ي کراجکي در کنز که مرحوم مجلسي قدس سرهما در بحار نقل نموده توجه فرماييد: قال العلامه الکراجکي في کنزه «الهمام بفتح الميم المشدد و الهاء علي الاصح، هو همام بن عباده بن خثيم ابن اخي‏ربيع بن خثيم. قال اخبرنا ابوالمرجا محمد بن طالب عن ابي المفضل عن جعفر بن محمد العلوي عن احمد بن محمد الوابشي عن عاصم بن حميد، و عن ابي‏المفضل، عن محمد بن علي البندار عن الحسن علي بن بزيع عن مالک بن ابراهيم، عن عاصم بن حميد عن ابي‏حمزه الثمالي عن رجل من قومه، يعني يحيي بن ام الطويل انه اخبره عن نوف البکالي قال: عرضت لي الي اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه‏السلام حاجه فاستتبعت الله جند بن زهير و الربيع بن خثيم و ابن اخته همام بن عباده بن خثيم و کان من اصحاب البرانس فاقبلنا لقاء اميرالمومنين عليه‏السلام فالفيناه حين خرج يوم المسجد، فافضي و نحن معه الي نفر مبدنين قد افاضوا في الاحد و ثات تفکها و بعضهم يلهي بعضا فلما اشرف لهم اميرالمومنين عليه‏السلام اسرعوا اليه قياما فسلموا فردالتحيه ثم قال: من القوم؟ قالوا: اناس من شيعتک يا اميرالمومنين! فقال لهم خيرا ثم قال: يا هولاء مالي لا اري فيکم سمه شيعتنا و حليه احبتنا اهل البيت؟ فامسک القوم حياء قال نوف: فاقبل عليه جندب و الربيع فقالا: ما يسمه شيعتکم و صفتهم يا اميرالمومنين؟ فتثاقل عن جوابهما، و قال اتقياالله ايها الرجلان و احسنا فان الله مع الذين اتقوا و الذينهم محسنون. فقال همام بن عباده و کان عابدا مجتهدا: اسالک بالذي اکرمکم اهل‏البيت و خصکم و حباکم و فضلکم تفضيلا الا انباتنا بصفه شيعتکم فقال: لا تقسم فسانبئکم [ صفحه 34] جميعا و اخذ بيد همام فدخل المسجد فسبح رکعتين او جزهما و اکملهما و جلس و اقبل علينا و حف القوم به فحمد الله و اثني عليه و صلي علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم ثم قال». کلام علامه‏ي کراجکي در مورد ديدار تعدادي از ياران باصفاي امير مومنان عليه‏السلام و تقاضاي بيان نشانه‏ها و صفات شيعيان، پس از پرسش مولا که چرا در سيماي شما، علائم شيعيان و محبان ما (اهل بيت) را نمي‏بينم و اينکه مولا با جوابي مختصر و گذرا، از توضيح و تفصيل بيشتر، خودداري نمود و تصريح به اينکه همام بن عباده در آن جمع، اصرار و ابرام، بر بيان يکايک صفات شيعيان، از مولا داشت، روشنگر اين است که هر کدام از شارحان نهج‏البلاغه که همام را فرزند شريح دانسته‏اند علي‏الظاهر، مدرک آنان گفتار ابن ابي‏الحديد است که چندان سنديت معتبري ندارد. [ صفحه 35]