«صبروا اياما قصيره اعقبتهم راحه طويله»
واژهها
«الصبر: حبس النفس علي ما يقتضيه العقل او الشرع او عما يقتضيان حبسها عنه، فالصبر لفظ عام و ربما خولف بين اسمائه، بحسب اختلاف مواقعه، فان کان حبس النفس لمصيبه سمي صبرا لا غير و يضاده الجزع و ان کان في محاربه سمي شجاعه و يضاده الجبن و ان کان في فائبه مضجره سمي رحب الصدر و يضاده الضجر و ان کان في امساک الکلام سمي کتمانا و يضاده المذل و قد سمي الله تعالي کل ذلک صبرا.»: صبر: خود نگهداري و خويشتنداري از هر چيزي که عقل يا شرع يا هر دو، اقتضا کنند، ميباشد. پس صبر لفظ عام است که در موارد مختلف و مصاديق بخصوص استعمال گرديده و در هر مورد نامي جداگانه دارد: خودنگهداري در مصيبتها و ناگواريها، صبر و شکيبايي ناميده ميشود و ضد آن بيتابي و خودباختگي است. اگر
[ صفحه 166]
اين واژه در جنگ و مبارزه به کار رود، شجاعت ناميده ميشود و ضد آن را «ضجر» نامند و اگر در مورد امساک و خودداري از سخن گفتن باشد، آن را «کتمان» و ضد آن را «مذل» يعني راز را افشا نمودن، گويند. خداي متعال همهي اينها را، صبر ناميده است.
صبر: (مصدر) شکيبا بودن، بردباري کردن (امص) شکيبايي، بردباري، صبر جميل، شکيبايي نيکو و تام، ترک شکايت از بلايا و شدايد، سنگ بر دل بستن، دندان به جگر نهادن است.
يوم: روز و اول آن، در شرع، طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب، جمع آن: ايام و اصل آن ايوام بوده است و جمعالجمع آن اياويم است، مقابل ليل و در عرف عبارت است از طلوع جرم آفتاب اگر چه تمامي جرم هم نباشد، تا غروب جرم آفتاب، گاه لفظ يوم گويند و از آن لفظ، روز و شب هر دو آن را منظور دارند
وقايعي که در بعضي روزها واقع شده، لفظ يوم را به آن اضافه کنند، مانند: يوم احد، يوم احزاب، يوم جمل و يومالدار و يا اينکه اسماء قيامت، گاهي با يوم همراه است مانند: يومالتلاق، يومالتغابن، يومالحسره، يومالنشور و يومالحشر و حاکي از وقايع آن روز است و عبارت: «الدهر يومان يوم لک و يوم عليک»: روزگار دو روز است، يکي له و ديگر عليه تو، از عمر و مجموع حيات بازگو ميکند.
قصير: کوتاه (مص ل) کوتاه بودن.
اعقب: اعقب الرجل اذامات و ترک عقبا اي ولدا، آخر کل شيء عقبه: عقب هر چيز، آخر آن چيز است و اعقب: چيزي به جاي گذاردن است، مثل آنکه کسي از دنيا رود و فرزندي را به جاي گذارد، فرزند عقب او ميباشد. آخر هر چيزي را عقب آن گويند.
[ صفحه 167]
راحت: آسودگي، آسايش، استراحت، مقابل تعب و مشقت.
طويل: دراز مقابل قصير، بلند، مرتفع، ديرباز، شب طويل.
ترجمه: مولي ميفرمايد: پرواپيشگان اين ايام زودگذر، عمر را با استخدام صبر و استقامت در برابر مشکلات و ناهمواريها، پشت سر گذارده و از آن پس به آسايش و راحت طولاني و ديرباز رسيدهاند.
شرح: در جملهي اول، استعمال کلمهي «قصيره» به اعتبار پايان يافتن دنيا، در مقابل زندگي جاويد آخرت است، با اين تفاوت که زندگي دنيا هر قدر طولاني باشد، عاقبت قصير است چرا که پايان مييابد، اما آخرت پايان ندارد و استعمال کلمهي «طويله» به خاطر تقابل با قصيره است و نه به آن جهت که اين راحت طولاني روزي به پايان ميرسد، زيرا راحت در آنجا، هرگز پايان ندارد.
آيات قرآن و روايات پيشوايان دين، بيش از هر چيز، دربارهي صبر و خويشتنداري، سفارش نموده، گو اينکه در زندگي روزمره، هميشه مشکلاتي وجود دارد که بايد با نيروي صبر با آنها مواجه شد، کمبودها، بيماريها، محروميتها، مصيبتها و دشواريها به خويشتنداري احتياج دارد، همچنان در برابر خوشيها و لذتها و کامرواييها که خطر تجاوز از حد در آنجا وجود دارد، نيز نيروي نگهدارنده لازم است و آن صبر ميباشد. از اينرو صبر در هر جا که باشد، پيروزي در بر دارد نه محروميت، حضور در صحنه است و نه کنارهگيري.
بدين جهت کساني که از مفهوم صبر، نوعي کنارهگيري و گوشهنشيني فهميدهاند، سخت در اشتباهند بلکه اين نوع برداشت از صبر، خلاف معناي آن ميباشد، مثال در ميدان جنگ، پايداري لازم است، اگر از جنگ کنارهگيري شود، همان معناي ضجر و اضطراب که ضد صبر است خواهد بود.
ميدان فعاليت را براي دشمن (دشمن دين، دشمن شرافت، دشمن شخصيت) از
[ صفحه 168]
درون و برون خالي کردن، تا او يکهتاز باشد، صبر نيست بلکه ضد صبر است.
يوسف صديق در آن روز، به پيروزي رسيد که در برابر سختيها و مصائب و از آنها سختتر، خواستهي جنونآميز شهوت جنسي و کامجويي زليخا، استقامت نموده به خاطر عفت و پاکدامني راهي زندان شد، اما پيروز گرديد و پس از گذشت دوران تلخ مبارزه، شرافت و عفت را تجديد حيات نمود.
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
در اثر صبر نوبت ظفر آيد
|