«ارادتهم الدنيا فلم يريدوها» واژه‏ها اراده: خواست، خواسته، ميل، خواهش، قصد و صفتي که حالت مخصوص، در آدمي ايجاد مي‏کند که از او، فعل مخصوص صادر مي‏شود و در حقيقت اراده، تعلق مي‏گيرد به چيز معدوم که آن را به وجود و حصول بياورد. دنيا: جهاني که در آن هستيم: عالم مادي، عالم حاضر مقابل عقبي و آخرت، کره‏ي زمين. دنو: نزديک شدن، نزديک آمدن، دنيا تانيث ادني به معناي نزديکتر، مقابل قصوي و سماء الدنيا، به سبب نزديکي آن به ساکنان زمين. دنيا مشتق از دنو و به معناي نزديک مي‏باشد، چرا که دنيا نزديکتر به آدمي است نسبت به عقبي و يا از دني به معناي پستي [ صفحه 181] و حقارت است. دنو: قرب بالذات و يا در حکم نزديکي است و در زمان، مکان و منزلت استعمال شده است. دنيا نام اين نشات است، همانگونه که نشات بعد، آخرت نام دارد. ترجمه: دنيا آنها را اراده نموده، خواستار ارتباط با آنان شد، اما آنها دنيا را نخواستند و اين تقاضا را نپذيرفتند. شرح: نکته‏ي شايان ذکر، در اينجا اين است که در آيات قرآن و روايات، به ويژه خطبه‏هاي نهج‏البلاغه، از دنيا مذمت شده، کلماتي مانند: غداره، مکاره، غراره، ضراره، اکاله و غواله، به آن نسبت داده‏اند و بيش از هر چيز، وعاظ، در مجالس سخنراني، به پيروي از احاديث، درباره‏ي بي‏وفايي، ناپايداري و فريبکاري از دنيا، سخن مي‏گويند. اکنون بايد ديد که لبه‏ي اعتراض، به کجا متوجه شده است و در چه جايي ريشه دارد. آيا دنيا، جهان هستي، عالم مادي و عالم حاضر در مقابل عقبي و آخرت، اين همه مذمت دارد؟ و آيا چون واژه‏ي دنيا تانيث ادني، به معناي نزديکتر، در مقابل قصوي به معناي دورتر است، مذمت به آن متوجه است؟ هرگز، چرا که لفظ دور يا نزديک، گناهي ندارد که به آن بتازند و اگر ازدني به معناي پستي و حقارت باشد، باز بايد ديد، پستي در اينجا چه معنا دارد و حقارت به چه مفهومي است و يا آنکه اعتراض به رفتار مردم، در اين جهان متوجه است. در اين زمينه، مي‏توان دو جنبه را در نظر داشت: يک. اين بحث (مذمت دنيا) مربوط به يک سلسله، خطرات عظيمي است که پيامبر اسلام، بر اثر تجمع ثروت و دلبستگي مردم به آن، پيش‏بيني مي‏کرد و مخاطب، کساني بودند که بيش از سايرين، اين خطر متوجه آنان بوده است. علي عليه‏السلام اين خطرها را در دوره‏ي خلفا و به ويژه خلافت عثمان که شاهد نقل و انتقال ثروت فراوان بود و مستقيما متوجه دولت نوپاي اسلام مي‏گرديد، لمس نموده و با آنها مبارزه مي‏کرد. آن [ صفحه 182] حضرت در زمان خلافت حقه‏ي خود، اين مبارزه را شرح داده و در سخنراني‏ها و مکاتبات و ديگر اظهاراتش، منعکس نموده و مردم را در جريان مي‏گذاشت. فرياد علي عليه‏السلام در آن عصر، خطاب به امت اسلام، به دنبال احساس اين خطر بزرگ اجتماعي بود، زيرا عدالتي در کار نبود. گروهي محروم، براي گذران روزمره‏ي زندگي، در فشار و شماري نور چشمي، بيت‏المال مسلمانان را بدون هيچ واهمه و هراسي، بين خود تقسيم مي‏نمودند. علي عليه‏السلام در ضمن خطبه‏ي شقشقيه، به دوران خلافت عثمان و يارانش اشاره نموده، مي‏فرمايد: «الي ان قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه و قام معه بنوابيه يخضمون مال الله خضم الابل نبته الربيع الي انتکث عليه فتله و اجهز عليه عمله و کبت به بطنته.»: بالاخره سومي به پا خاست. او همانند شتر پرخور و شکم برآمده! همي جز جمع‏آوري و خوردن بيت‏المال نداشت، بستگان پدرش به همکاريش برخاستند، آنها همچون شتردان گرسنه‏اي که بهاران به علف‏زار بيفتد و با ولع عجيبي گياهان را ببلعند، براي خوردن اموال خدا دست از آستين برآورده‏اند، اما عاقبت بافته‏هايش پنبه شد و کردار ناشايستش کارش را تباه ساخت و سرانجام، شکم‏خوارگي و ثروت‏اندوزي، براي ابد نابودش ساخت. رفتار او و اطرافيانش، باعث شد که مردم شورش نموده و بر قتل او تصميم گرفتند. دقت در کلمات پيشوايان معصوم عليهم‏السلام نشان مي‏دهد که هر بلايي، بر سر اين اجتماع آمده، از اين بي‏عدالتيها و خودمحوريها بوده است. فتوحات اسلامي، مال و ثروت فراواني را به جهان اسلام سرازير کرد. اين ثروتها به جاي اينکه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسيم گردد، غالبا در اختيار افراد بخصوصي که با حکام، [ صفحه 183] ارتباط نزديک داشتند قرار گرفت، مخصوصا در زمان عثمان، اين جريان فوق‏العاده، قوت گرفت، او و يارانش ثروت کلاني را به دست آوردند.