«يحزنون به انفسهم» با توجه به شرحي که در جمله‏ي «انفسهم محزونه» در پيش از اين داشتيم، در اينجا نيازي به توضيح نيست، چرا که مومنان هميشه، روحشان در اندوه عميق، فرورفته و آنچنان به خود مشغولند و از آينده‏ي خود نگرانند که مجالي براي شادماني آنها، وجود ندارد، بنابراين معناي جمله، اين است که: آنها قرآن را با صوت حزين مي‏خوانند، زيرا قرآن حزن‏انگيز است و بايد با لحن غم‏انگيزي قرائت شود. حفص مي‏گويد: «ما رايت احدا اشد خوفا علي نفسه من موسي بن جعفر عليهماالسلام و لا ارجا الناس منه و کانت قرائته، حزنا فاذا قراء فکانه يخاطب انسانا.»: نديدم احدي از مردم که خوف و هراس او، از موسي بن جعفر عليهماالسلام سخت‏تر باشد و نه اميد مردم از او بيشتر باشد، قرائتش غم‏انگيز بود و زماني که قرآن مي‏خواند، گويا انساني را [ صفحه 207] مخاطب ساخته و درددل را با او بازگو مي‏کرد. امام زين‏العابدين عليه‏السلام آنچنان با حزن، قرآن را تلاوت مي‏نمود که پرندگان، در اطراف وي جمع مي‏شدند و سقاها و عابراني که از آنجا مي‏گذشتند، با شنيدن آواي قرآن، از درون خانه‏ي آنجناب، از رفتن بازمي‏ماندند و تا زماني که آن حضرت، به خواندن قرآن مشغول بود، در آنجا نشسته و گوش مي‏کردند. آري در اينجا، يک نکته‏ي شايان ذکر است و آن اينکه پرواپيشگان حزن خود را با حزن ناشي از آيات قرآن، پيوند داده و اندوه را تجديد مي‏نمايند، زيرا که فعل مضارع (يحزنون) به معناي دوام و تجدد مي‏باشد و هيئت اين فعل، به تجدد ماده‏ي آن، دلالت دارد. بنابراين پرواپيشه‏گان، از قرآن، مدد مي‏گيرند، تا به حزن واقعي که سرچشمه‏ي فيض عرفان و شناسايي حق است واصل گردند. يعني تعمق در آيات قرآن، در بردارنده‏ي اثري است که تمام روح و سراسر وجود انسان را، در بر گرفته انعکاسي محوناشدني، تک تک اعضا را به پوشش مي‏کشد و از آن پس، هاله‏اي از اندوه که حکايت از تاثر معنوي کامل دارد، قلب آدمي را دايره‏وار، احاطه مي‏کند و اثر اين اندوه در چهره و در حرکات و سکنات انسان، نمايان خواهد بود. سرگذشت امتهاي پيشين و آنان که راه عصيان و تمرد را، در پيش گرفته و با پيامبران و مشعلداران هدايت، به خصومت پرداخته‏اند، غم‏انگيز و عبرت‏آموز است که چرا انساني که رتبه و مقام خليفه‏اللهي، در روي زمين، براي او پيش‏بيني شده است، در اين حد حق‏ناشناس باشد، تا به جرم گناه و معصيت، به جهنم سوزان گناه خود بسوزد. ريشه‏ي حزن در اينجا اين است که نکند، ما نيز، به همين سرنوشت گرفتار شويم و با نسيان و از ياد بردن خدا: «نسوا الله فانساهم انفسهم.»: خداوند آنها را از خودشناسي و [ صفحه 208] به خود آمدن محروم نموده، خود را فراموش کنيم، در صدد توبه و انابه نباشيم و به کيفر اعمالمان، گرفتار شويم. و سرگذشت آنان که هدايت الهي را تقبل نموده و در خط خدا و رضوان حق، گام برداشته تا آنجا که: «و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانوا يعملون.» درباره‏ي آنها صادق آمده و راهي بهشت اعمال خود شدند و متنعم به نعم الهي گرديدند. باز هم غم‏انگيز است، که مبادا تعلقات دنيوي و شقاوتهاي احتمالي در اين راه، ما را از مسير هدايت‏شدگان بازدارد. خداوندا! قرآن را، راهنما و شفادهنده‏ي دردها و ذخيره‏ي روز قيامت ما، قرار بده و آن را شفيع ما بگردان و شفاعتش، درباره‏ي ما بپذير. [ صفحه 209]