«و اما النهار فحلماء، علماء، ابرار اتقياء و قد براهم الخوف بري القداح»
واژهها
حلم: آهستگي، بردباري، حليم، بردبار.
در اصطلاح علم اخلاق، نوع پنجم از انواع تحت جنس شجاعت، حلم است و آن عبارت است از اينکه نفس را طمانينتي حاصل شود که غضب به آساني تحريک او را نتوان کرد و اگر مکروهي به او رسد در شغب نيايد.
حلم آن است که روان آدمي، پيوسته آرام باشد. در موقع خشم به آساني تحريک نشود و هنگام مشاهدهي ناملايمي، مضطرب نگردد.
گفتني است که يکي از واژههايي که به مصدر خود، جمع بسته ميشود، حلم است و جمع آن احلام و حلوم ميباشد.
[ صفحه 236]
علماء: جمع عليم يا عالم است و علم به معناي: دانستن، يقين کردن، ادراک، معرفت دقيق و يا دليل بر کيفيات معينه و يا حضور معلوم نزد عالم، است. اگر به معناي دانستن باشد، به يک مفعول احتياج دارد و به قياس در مفعول آن با، افزايند و اگر به معناي يقين کردن باشد، دو مفعول ميگيرد و اگر به باب افعال رود داراي سه مفعول است.
کلمهي علم، به هر چه اضافه شود، همان را کاشف است، مانند: علم حديث، علم کلام، علم فقه، رياضي، اخلاق و جز آن.
بر: راست گفتن، گرامي داشتن کسي را، نيکي و بخشش، احسان، توسعه دادن در کارهاي خير و برالوالدين: «التوسع في الاحسان اليهما»: بر والدين به احسان آنها وسعت دادن است.
تقي: پرهيزکار و به معناي ترسنده از خداست و مجازا پرهيزکار، ترسکار و جمع آن اتقياء است. و في بعض النسخ، بدل قوله عليهالسلام «فحلماء» فحکماء بالکاف، فيفيد اتصافهم بالحکمه: يعني در بعضي نسخههاي اين خطبه، به جاي حکماء با کاف، وجود دارد و بنابراين پرواپيشگان به حکمت اتصاف دارند. بدين جهت به معناي حکمت و حکيم اشاره نمودن (يعني حکمت چيست و حکيم کيست) ضرورت دارد.
حکمت: دانايي، علم، عرفان و معرفت است.
[ صفحه 237]
|