صبروا اياما قصيره اعقبتهم راحه طويله، تجاره مربحه يسر هالهم ربهم ارادتهم الدنيا فلم يريدوها و اسرتهم ففدوا انفسهم منها. چند روز دنيا را دندان بر جگر مي‏نهند تا به آسايش ابدي دست يابند. تجارت سودمندي که خدا برايشان فراهم کرده است. دنيا آنان را مي‏طلبد و آنان از چنگالش مي‏گريزند. دنيا اسيرشان مي‏گيرد و آنان جان خويش فداي رهايي از اسارت دنيا مي‏کنند. از فاني مي‏گذرند تا به باقي دست يابند. نگاه از برکه‏ي متعفن امد مي‏گيرند تا در اقيانوس بيکران ابد شنا کردن را بتوانند. [1] . از بازار زيانبار دنيا [2] چشم بسته و به سرعت مي‏گذرند و جان سالم به در مي‏برند تا در خانه‏ي قرار تمکين بيابند. مگر نه بازرگانان از دياري چيزي [ صفحه 74] مي‏خرند و به آن شهر که ارزش بيشتري بر اين کالا قائل شوند برده و مي‏فروشند؟ چه تجارتي برتر از اين که کالايي از دياري که به پشيزي نمي‏خرند فراهم کنند و به دياري برند که کمترين عوض آنرا بهشت مقرر کرده‏اند و برتر آن را «و رضوان من الله اکبر». بر چنين تجارتي نمي‏ارزد که تاجر از جان خويش مايه بگذارد؟ از دنيايي که «سايه‏ي گذرا»ست [3] بيشترين توشه را بگيرد تا در سايه‏ي سعادت ابدي، غنودن را بتواند؟ متقين از صخره‏هاي صعب‏العبور دنيا گذر مي‏کنند تا به گلستان کمال راه يابند. اشارت: دنيا به صورت زني کبود چشم براي مسيح (ع) تجسم يافت. عيسي (ع) از او پرسيد:«چند همسر گزيده‏اي؟» زن گفت: «فراوان!» عيسي (ع) فرمود: «همه‏ات طلاق دادند؟» گفت: «نه، همه را کشتم!» مسيح (ع) فرمود:«واي بر شوهران زنده‏ات که چگونه از گذشته‏ها عبرت نمي‏گيرند.» [4] . باري اين عجوزه‏ي هزار داماد، عمر را به کابين مي‏طلبد، و چه مي‏ستانند آدميان که تن به وصلتي چنين مي‏سپارند؟ [ صفحه 75] اگر مال و ثروت مي‏جويند که ماندني نيست، دائمي نيست و گويي که اصلا نيست.«به پولي مي‏ماند که در خواب جسته‏اند و پس از بيداري در دست، هيچ ندارند.» [5] مگر نه اينکه «الناس نيام و اذا ماتوا انتبهوا» [6] مردم در خوابند و پس از مرگ بيدار مي‏شوند. هر چقدر اين روياي کوتاه، شيرين و دلپذير باشد، براي بيداري چه به ارمغان مي‏آورد؟ و اگر آسايش و راحتي مي‏جويند که آفريننده‏ي اين جهان، خود آن را محال، مقرر فرموده است. آنجا که به حضرت داوود مي‏فرمايد: من پنج چيز را در پنج جا قرار داده‏ام و مردم در پنج جاي ديگر آن را مي‏طلبند و نمي‏يابند. يکي از آنها راحتي و آسايش در دنياست. وضعت الراحه في الجنه و هم يطلبونه في الدنيا فلا يجدونه. من راحتي و آسايش را در بهشت قرار داده‏ام و مردم در دنيا آن را طلب مي‏کنند و محال است که بيابند. [7] . از بعض اهل‏بيت (ع) نقل شده است که: لو کانت الدنيا باجمعها لقمه في فم طفل لرحمناه فکيف حال من نبذ حدود الله وراء ظهره في طلبها و الحرص عليها. [8] . اگر تمام دنيا لقمه‏اي شود در دهان طفلي، احساس ترحم ما نسبت به آن طفل، برانگيخته مي‏شود و چگونه است حال کسي که علي‏رغم بلوغ و [ صفحه 76] رشد و تميز و تکليف، حدود خدا را به زير پاي مي‏نهد و براي به دست آوردن آنچه مبغوض خداست تلاش مي‏کند. پيامبر به ابوذر مي‏فرمايد که: يا اباذر: ان الدنيا ملعونه ملعون ما فيها الا ما ابتغي به وجه الله. و ما من شي‏ء ابغض الي الله تعالي من الدنيا خلقها تم اعرض عنها فلم ينظر اليها و لا ينظر اليها حتي تقوم الساعه. [9] اي ابوذر! دنيا و آنچه در آن است ملعون خداوند است، مگر آنچه که به وسيله‏ي آن، رضاي خدا به دست آيد و براي خدا باشد و نزد خدا هيچ چيز دشمنتر از دنيا نيست که آن را آفريد و از آن روي بگردانيد و به آن توجه نکرد و تا قيامت هم بدان نگاه نخواهد کرد. اگر آدمي زندان بودن اين خانه را احساس کند و زهرآگين بودن اين طعام را دريابد و افتادني بودن اين نردبام را بفهمد، خود به خود و بي‏هيچ رغبتي نسبت به دنيا از آن دست خواهد شست. اگر آدمي اين کلام موکد به سوگند پيامبر را عميقا دريابد که «اگر دنيا به قدر بال مگسي در نزد خدا ارزش داشت جرعه‏اي از آن را خداوند به کفار نمي‏نوشاند»، محال است که بتواند نسبت به دنيا رغبتي از خود نشان دهد. همه‏ي مساله در گرو قدري تامل و درک عميق اين نکته است، که دنيا را اگر در نزد خدا ارزشي بود خداوند اينگونه به کفار نمي‏بخشيد و از مومنين دريغ نمي‏کرد. آدمي در حضور ميهمان و دوست خويش طعام زهرآگين نمي‏نهد، [ صفحه 77] چگونه خداوند که ولي مومنان است و دوست دارنده‏ي متقين، آنان را به چنين طعامي مهمان کند. کفار را «ذرهم في خوضهم يلعبون»، بگذار به کيفر کفرشان در اين منجلاب غوطه خورند. اما مومنين چطور؟ آنان که چنين منجلابي طلب نمي‏کنند. [ صفحه 81]

[1] الدنيا امد، الاخره ابدا- علي عليه‏السلام. [2] الدنيا سوق الخسران- غررالحکم- جلد 1. [3] الدنيا ظل زائل- امام علي عليه‏السلام- غررالحکم- جلد 1. [4] تحف‏العقول- امام موسي بن جعفر عليه‏السلام. [5] تعبير از امام صادق عليه‏السلام است- تحف‏العقول [6] امام علي عليه‏السلام. [7] حديث قدسي. [8] مصباح‏الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [9] مکارم‏الاخلاق- جلد 2.