و آيا اين عظمتها، اين پاداشها و اين درجات براي هر تالي تبيان و قاري قرآني است؟ آيا صرف خواندن قرآن به هر شکل و گونه‏اي که باشد، از چنين مرتبتي برخوردار است؟ آيا هر که بخواند و به هر شکل که بخواند، انگشت نماي فرشتگان آسمان خواهد شد و روز قيامت قرآن شفيع و فريادرسش خواهد بود؟ امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: من قراء القرآن و لم يخضع لله و لم يرق قلبه و لم ينشي‏ء حزنا و وجلا في سره فقد استهان بعظم شان الله و خسر خسرانا مبينا. [1] . هر که تلاوت قرآن کند و تلاوت او مقارن خضوع و خشوع نباشد و از [ صفحه 104] تلاوت قرآن او را وقتي حاصل نشود و ترس الهي در دل او به هم نرسد، پس به تحقيق که سهل گرفته مرتبه و منزلت قرآن را و حقير شمرده است مرتبه‏ي صاحب قرآن را و چنين قاري هر آينه زيانکار و نقصان روزگار است زياني بين و واضح. آن کس که در اين مصاحبت عظمي طرف صحبت خويش نشناسد و نداند که چه مي‏گويد و قلبش از جاي نجنبد، چه حظي از اين مصاحبت دريافته است؟ و اين همه از آن روست که دل تهي از اغيار نيست. در آن قلب که شيطان منزل کرده باشد بي‏شک کلام خدا فرود نخواهد آمد. فقاري القرآن يحتاج الي ثلاثه اشياء، قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خال فاذا خشع لله قلبه فر منه الشيطان الرجيم. [2] . قاري قرآن محتاج سه چيز است، يکي دل خاشع، دوم بدن فارغ و سوم مکان خالي. پس آنگاه که دل براي خدا خاشع شود شيطان رجيم مي‏گريزد. ملامحسن فيض کاشاني در آداب تلاوت قرآن [3] آورده است: شخصي که به تلاوت آيات قرآن مي‏پردازد، ناگزير است چند امر از امور باطني را مراعات کند: اول: هنگام تلاوت به عظمت کلام و علو مقام و فضل خدا توجه داشته باشد و بداند که خداي متعال بر اثر لطفي که درباره‏ي بندگان خود ابراز فرموده، آن را از عرض الهيت متناسب با فهم مردم مسلمان نازل فرموده. [ صفحه 105] اکنون بدين موضوع التفات کن چگونه ذات اقدس الهي معاني کلام خود را که صفت قائم به ذات اوست به افهام خلق نزديک ساخته و اين صفت را در طي حروف و اصوات که از صفات بشري است تجلي داده براي اينکه بشر بدون صفات نفساني خود نمي‏تواند صفات الهي را بفهمد، چنانکه هر گاه ذات اقدس او کنه و حقيقت جمال کلامش را به لباس حروف ظهور نمي‏داد ارض و کرسي و کرات عالم وجود تاب شنيدن کلام او را نداشتند و همگان از عظمت سلطنت و نورانيت او متلاشي مي‏شدند و اگر خداي منان موسي را برقرار نداشته بود نمي‏توانست فرموده‏ي ذات ذوالجلال او را استماع کند چنانچه کوه در آغاز تجلي حضرت رباني او از هم پاشيد. دوم: قاري قرآن از گوينده‏ي آن احترام گذارد و هنگامي که به آغاز تلاوت قرآن مي‏پردازد، مناسب است در آن هنگام به عظمت متکلم آن پي ببرد و بداند آياتي که تلاوت مي‏کند کلام بشر نيست و در کمال عظمت است و به جز پاکان ظاهري و باطني ديگران به تلاوت آن ماذون نمي‏باشند. به طوري که جلد قرآن و ورق آن را بايستي با بدن پاک و طاهر لمس کنند و باطن آن نيز از قلب غير طاهر محجوب و ممنوع است. مگر در صورتي که از هر گونه پليدي پاک گردد و به نور عظمت او منور شود و همانطوري که هر دستي نمي‏تواند با جلد قرآن ملاقات کند، هر زباني هم براي اداي حروف و هر قلبي براي درک معاني آن لياقت ندارد. سوم: در هنگام تلاوت حضور قلب داشته و حديث نفس ننمايد و اين معني در صورتي حصول پيدا مي‏کند که عظمت گوينده را در نظر بگيرد، زيرا کسي که کلامي را تلاوت مي‏کند آن را مايه‏ي بشارت و مژده‏ي معنوي خود [ صفحه 106] مي‏داند و به آن مانوس مي‏شود و غفلت نمي‏کند. در قرآن حقايقي است که اگر خواننده‏ي آن صلاحيت داشته باشد ممکن است با خواندن آن انس و علاقه‏اي پيدا کند و از غير آن بي‏نياز گردد. قرآن بوستان سبز و خرم و تفرجگاه معنوي است و معقول نيست کسي در بوستان درآيد و به غير آن متوجه باشد. چهارم: تدبر در آيات قرآن. تدبر بالاتر از حضور قلب است به علت آن که ممکن است خواننده درباره‏ي غير قرآن فکري نداشته باشد، لکن به شنيدن يا قرائت ظاهري آن اکتفا کند و آن طوري که بايد و شايد در حق آن تدبر ننمايد با آنکه منظور اصلي از قرائت قرآن تدبر در آن است. قال الله تعالي: افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها. [4] . مگر آنان قرآن را با کمال تدبر تلاوت نمي‏کنند يا بر دلهاي آنها قفل زده شده. به همين مناسبت دستور داده شده است که قرآن را با ترتيل تلاوت نمايند زيرا ترتيل ظاهري به تدبر باطني آن کمک مي‏کند. اميرالمومنين عليه‏السلام فرمود: عبادت بي‏فهم خوب نيست و قرائت قرآن بدون تدبر، قرائت نيست و هر گاه بداند در صورتي ممکن است در آيات قرآن تدبر کند که آنها را مکرر بخواند چند مرتبه مکرر نمايد. ابوذر رضي‏الله عنه فرمود شبي را رسول خدا به تکرار اين آيه‏ي شريفه به صبح رسانيد: ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزيز الحکيم. [5] . [ صفحه 107] اگر آنان را عذاب کني بندگان تواند و اگر بيامرزي تو بزرگوار و دانايي. پنجم: تفهيم. يعني هر بياني که مناسب با هر آيه‏اي است توضيح نمايد و بفهمد... ششم: قاري قرآن اموري که او را از فهميدن معاني قرآن جلوگيري مي‏کنند از خود دور سازد. براي آنکه بسياري از مردم بر اثر اسباب و موضعي که شيطان براي آنها پيش آورده از درک معاني قرآن ممنوعند و چشم دلشان روشن نيست که بتوانند عجايب اسرار قرآن را بفهمند. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:«هر گاه شياطين بر سراچه‏ي دل آدميان حمله‏ور نشده و احاطه نکرده بودند مي‏توانستند به باطن اين عالم نگران شوند.» عجب نبود گر از ايمان نصيبت نيست جز نقشي که از خورشيد جز گرمي نبيند چشم نابينا عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد که دارالملک ايمان را مجرد بيند از غوغا و ثابت است که معاني قرآن از جمله بواطن عالم است که بايستي با نور بصيرت استفاده کرد نه با چشم سر... هفتم: تلاوت‏کننده قرآن در حين تلاوت، خطابات قرآن را ويژه‏ي خود بداند... هشتم: تلاوت‏کننده بايد هنگام تلاوت قرآن آيات مختلفي را که از نظر او مي‏گذرند مايه‏ي تاثر خود قرار دهد و در برابر هر يک از آنها حال وجد و خوفي پيدا کند و قلب خود را بدين مناسبت محزون و خائف بسازد. البته اگر معرفت او کامل شود، خشيت و خوف از خدا بر تمام احوالش غلبه [ صفحه 108] مي‏کند... نهم: هنگام تلاوت قرآن قدم ترقي و تعالي بردارد، يعني طوري به تلاوت آن بپردازد که کلام خدا را از خود او بشنود نه از زبان خودش... يکي از حکما گفته:«من همواره به تلاوت قرآن مشغول بودم و شيريني از آن احساس نمي‏کردم تا روزي چنان تلاوت مي‏کردم که گويا مي‏شنيدم که نبي اکرم آن را بر يارانش تلاوت مي‏فرمايد، آنگاه از اين مقام هم قدم فراتر گذاردم و هنگام تلاوت چنان بود که گويي از جبرئيل مي‏شنيدم که بر پيغمبر صلي الله عليه و آله تلقين مي‏کند، سپس خداي متعال مرا بدين مقام رسانيده که آيات شريفه را از متکلم آن استماع مي‏کنم و چنان لذت مي‏برم که از وصفش عاجزم.» دهم: تبري يعني تلاوت‏کننده‏ي قرآن به حول و قوه خود اتکاء نداشته باشد و خود را به چشم رضا و تزکيه مشاهده نکند...» اين مبحث از آن حيث منقول افتاد که التفات گردد تلاوت قرآن که خود از اولين مراحل حفظ و حمل و رجوع به قرآن است، داراي چنين خصائص و مراتبي است و متقيني که مولا علي عليه‏السلام به وصفشان سخن گشوده و کمر همت بسته است در اولين مراحل رجوع به قرآن چنين تاملاتي دارند که مي‏توانند مراحل و مدارج ديگر را با چنان موفقيتي طي کنند. و محال است که کسي نسيمي از اين بوستان بر جانش بگذرد و جز اقامت بوستان، آرزوي ديگر کند. فاذا شرب کاسا من هذا المشرب حينئذ لا يختار علي ذلک الحال حالا و لا علي ذلک الوقت وقتا بل يوثره علي کل طاعه و عباده لان فيه [ صفحه 109] المناجاه مع الرب بلاواسطه. [6] . پس هر گاه قاري يک جام از اين شراب چشيد و سرش از باده‏ي محبت الهي گرم شد، هيچ حال را بر اين حال اختيار نخواهد کرد و هيچ کار را بر اين کار ترجيح نخواهد داد. بلکه او را بر عبادات و طاعات ديگر ترجيح خواهد داد، چرا که در آن مناجات با پروردگار است بي‏واسطه و توجه به جناب اوست بي‏حاجب و مانع. و اما همه‏ي اينها مقدمات است براي نيل به حقيقتي برتر و والاتر و آن عمل به قرآن است و به عبارتي فلسفه‏ي وجودي آن. همان که مولا در وصيت خويش بر آن تاکيد مي‏فرمايد که:«الله الله في القرآن لا يسبقکم بالعمل به غيرکم.» و همان که مولا به کرات توصيه مي‏کند: عليکم بهذا القرآن احلوا حلاله و حرموا حرامه و اعملوا بمحکمه و ردوا متشابهه الي عالمه فانه شاهد عليکم و افضل ما به توسلتم. [7] . بر شما باد عمل به قرآن. حلال آن را حلال بشمريد و حرام آن را حرام بدانيد. محکمات آن را عمل کنيد و متشابهات آن را به عالمش رجعت دهيد که قرآن شاهد است بر شما و برترين چيزست که به آن متوسل توانيد شد. و از همين روست که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرياد مي‏زند: سزاوارترين مردم به ترس از خدا در نهان و عيان عالم به قرآن [ صفحه 110] است و شايسته‏ترين مردم به نماز و روزه در نهان و عيان حامل قرآن است... [8] . چرا که اگر حامل قرآن به دانسته‏هاي خويش عمل کرد که «طوبي له و حسن ماب» وگرنه بي‏ترديد «لم يجد ريح الجنه» بوي بهشت را نخواهد شنيد. [ صفحه 113]

[1] مصباح‏الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [2] مصباح الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [3] حقايق در اخلاق و سير و سلوک. [4] قرآن- سوره‏ي محمد (ص)- آيه‏ي 24. [5] قرآن- سوره‏ي مائده- آيه‏ي 118. [6] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [7] غررالحکم - جلد 4. [8] اصول کافي- جلد 4.