فهم حانون علي اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم، يطلبون الي الله تعالي في فکاک رقابهم. در مقابل خداي خويش قد خم مي‏کنند و مي‏شکنند، بال مي‏گسترند و پيشاني دل بر خاک بارگاه عزتش مي‏سايند. پيشاني و کفها و زانوها و اطراف قدمها را چونان سجاده بر زمين پهن مي‏کنند و گويي که از فرط تواضع با سجود و سجاده يکي مي‏گردند. از دام دنيا، از وسوسه‏ي نفس، از شر شيطان و از عذاب دوزخ به خدا شکايت مي‏کنند و رهايي خويش را از اين همه، از خدا مي‏طلبند. اشارت: قرآن مي‏فرمايد: الذين يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق [ صفحه 114] السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار. [1] . آنان که ياد خدا مي‏کنند، ايستاده و نشسته و بر پهلو و به آفرينش آسمانها و زمين مي‏انديشند و در دل مي‏گويند: پروردگارا! اين همه را تو به باطل خلق نکردي. منزهي تو، ما را از عذاب دوزخ نگاه دار. متقين را فکر و ذکر، توامان به اينجا مي‏رساند که ربنا ما خلقت هذا باطلا. و وقتي بر محراب اين جهان‏بيني درمي‏آيند و هدفداري ذره ذره‏ي آفرينش و عظمت جاي جاي خلقت را پي مي‏برند و به خويش و مسئووليت خويش و کشته‏ي خويش در اين دار بلا مي‏نگرند، فرياد برمي‏دارند که «فقنا عذاب النار» و با تضرع و استغاثه و لابه، رهايي خويش را از خدا مي‏طلبند. و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء و روزها را: عالمان بردبارند، صبوران دانشمند، دانندگان حليم، نيکان پرهيزکار و خوبان تقواپيشه. کوله‏بار علم بر دوش گرفته و در مسير حلم گام مي‏زنند. جز از چشمه‏ي نيکي نمي‏نوشند و جز در سايه سار تقوا نمي‏آسايند. اشارت: در ارزش و مقام و اعتبار حلم، همين بس که حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: ان افضل اخلاق الرجال الحلم. [2] . [ صفحه 115] ارزشمندترين خوي و خصلت مردان، حلم است. و نيز مي‏فرمايد: جمال الرجل حلمه. [3] . زيبايي مرد، حلم اوست. مقامي که مولا عليه‏السلام براي حلم قائل است تا بدين پايه است که: لا خير في عقل لا يقارنه حلم [4] . عقلي که همراه و مقارن با حلم نباشد، خيري در آن نيست. و: لا علم لمن لا حلم له. علم ندارد آنکه حلم ندارد. و حتي: لا يکون المومن الا حليما رحيما. به منزلت حقيقي ايمان نمي‏توان رسيد مگر با حلم و رافت. و اما چيست اين حلم که امتياز تقواپيشگان است و ارزشمندترين خوي و خصلت مردان و زيبايي آنان و به حقيقت ايمان نمي‏توان رسيد مگر با آن؟ آنچه مسلم است اينکه فرق است ميان صبر و حلم. هر چند که بردباري، شکيبايي، استقامت، پايداري همه هم در مقابل کلمه‏ي صبر بنشينند و هم کلمه‏ي حلم. در باب صبر پيش‏تر سخن رفته است، و معناي آن و نيز جايگاه و منزلت آن در رابطه با ايمان گفته آمده، ليکن علي‏رغم معناي گسترده‏ي صبر، [ صفحه 116] حلم بيشتر شيوه‏ي صحيح مدارا و برخورد با مردم است و هميشه قرين و ملزوم علم است و اصلا در کنار علم و در موضع علم، طرح و مساله است. من ارتوي من مشرب العلم تجلبب جلباب الحلم. [5] . آنکه از چشمه‏ي علم بنوشد، لاجرم بايد جامه‏ي حلم بپوشد که: الحلم ثمره العلم. [6] . حلم ميوه‏ي علم است. حضرت رسول‏الله صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد: بعثت للحلم مرکزا و للعلم معدنا و للصبر مسکنا. [7] . مبعوث شده‏ام تا مرکز حلم، معدن علم و مسکن صبر باشم. در ادعيه آمده است: انت الهي اوسع فضلا و اعظم حلما من ان تقايسني بعملي و تستذلني بخطيئتي. پروردگارا! فضل تو از آن وسيعتر است و حلم تو از آن برتر که مرا به سبب عملم بگيري و به جهت گناهانم خوار و ذليل گرداني. امام صادق در ماهيت حلم مي‏فرمايد: و الحلم يدور علي خمسه اوجه: ان يکون عزيزا فيذل او يکون صادقا فيتهم، او يدعوا الي الحق فيستخف به او ان يوذي بلاجرم، او ان يطالب بالحق فيخالفوه فيه، فان اتيت کلا منها حقه فقد اصبت. [8] . حلم را پنج وجه است: [ صفحه 117] اول آنکه: با وجود کمالات و استحقاق عزت، از مردم ذلت کشد و خواري بيند. دوم آنکه: در امري صادق و راستگو باشد و ديگران تکذيبش کنند و متهمش دارند. سوم آنکه: مردم را به حق دعوت کند و ايشان گوش به سخنش نکنند و در مقام خفت و آزار او باشند. چهارم آنکه: اذيت و آزار از مردم بيند با عدم جرم و تقصير. پنجم آنکه: مردمان را به حق خداوند و به ترک باطل ترغيب کند، اما اطاعت او نکنند و ترک باطل ننمايند. پس اگر تو در اين مواضع آنچه حق حلم است کما ينبغي به کار بري و تزلزل و اضطراب، به خود راه ندهي، مي‏توان گفت که حليمي و به صفت حلم موصوفي، و الا فلا. پيامبر اکرم حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله در وصاياي خويش به ابوذر مي‏فرمايد: يا اباذر! من لم يات القيامه بثلاث فقد خسر. هر که در قيامت سه چيز با خود نياورد، به تحقيق زيان کرده است: و ما الثلاث، فداک ابي و امي. پدر و مادرم به فدايت، چيست آن سه چيز؟ ورع يحجزه عما حرم الله عز و جل عليه، و حلم يرد به جهل السفهاء و خلق يداري به الناس. [9] . ورع و پارسايي که او را از گناهان حفظ کند و حلمي که در برابر جهل سفيهان او را نگه دارد و اخلاقي که به وسيله‏ي آن با مردم مدارا نمايد. [ صفحه 118] حضرت علي سلام الله عليه مي‏فرمايد: الحلم فدام السفيه. [10] . حلم، دهان‏بند نادان است. پس، چنين برمي‏آيد که موضع نزول حلم بارگاه علم است و موضعگيري و مقابله‏ي آن عموما با جهال و سفهاء. نقل است که شخصي با «احنف بن قيس» سفاهت کرد و درشتي چند به او گفت. احنف ساکت بود و جوابش نگفت. سفيه گفت:«به تو مي‏گويم.» احنف گفت:«من حليم‏ترم از تو و متوجه تو نمي‏شوم. انا عنک احلم در من پاسخي براي تو نيست.» امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: و قابل السفيه بالاعراض عنه و ترک الجواب يکن الناس انصارک لانه من جاوب السفيه فکانه قد وضع الحطب علي النار. هر گاه سفيهي با تو سفاهت کند و به مکالمات ناپسند با تو متکلم شود، رو از او بگردان و جواب او مگو تا مردم نصرت تو نمايند و عيب او کنند. چه هر که در مقام جواب سفيه درآيد و به مثل مکالمات خبيث او متکلم شود، او نيز مثل او سفيه خواهد بود و مانند گذاشتن هيمه در آتش موجب زيادتي فساد خواهد شد. [11] . امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: اشجع الناس من غلب الجهل بالحلم. [12] . [ صفحه 119] شجاعترين مردم، آن است که بر جهل با سلاح حلم فائق آيد. صدق رسول‏الله صلي الله عليه و آله: و حقيقه الحلم ان تعفوا عمن اساء اليک و خالفک و انت القادر علي الانتقام منه. [13] . راست فرمود پيامبر که: حقيقت حلم آن است که درگذري از کسي که به تو بدي کرده و مخالفت با تو ورزيده است، در صورتي که تو توانايي داري که از او کيفرکشي و انتقام‏گيري. خداوند به حضرت داوود وحي فرمود: کن للناس في الحلم کالارض تحتهم و في السخاء کالماء الجاري و في الرحمه کالشمس و القمر فانهما يطلعان علي البر و البحر. [14] . در حلم و بردباري براي مردم، مثل زمين باش در زير پايشان و در سخاوتمندي مثل آب روان باش و در رحمت همانند خورشيد و ماه باش که بر دريا و خشکي مي‏تابند و نور مي‏گسترند. و اما النهار، فحلماء علماء ابرار اتقياء. و متقين روزها را حليمان دانشمندند و نيکان پرهيزگار. به روشني و وضوح دريافته‏اند که علم اگر به زيور حلم آراسته نباشد، بي‏شک علم نيست و اگر تمام بذرهاي اعمال صالح جهان جز در کشتزار تقوي ريخته شود، بي‏ارزش است و هباء منثور است. اين کلام قرآن در جانشان نشسته است که: [ صفحه 120] انما يتقبل الله من المتقين. [15] . خداوند، هر چه را تنها از تقواپيشگان مي‏پذيرد. و به اين کلام پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آورده‏اند که: ... و اعلم انکم لو صليتم حتي تکونوا کالحنا يا و صمتم حتي تکونوا کالاوتار ما ينفعکم ذلک الا بورع. [16] . و بدان که اگر چندان نماز گزاريد که خميده شويد و آنقدر روزه بگيريد که چون ني لاغر و تکيده شويد، سودتان نمي‏بخشد مگر با ورع و تقوي. و چون تقوي را اساسي‏ترين اعمال مي‏دانند با تمام توان مي‏کوشند که ذره‏اي در اين مسير نلغزند و قدم به انحراف نگذارند. ان المتقين الذين يتقون من الشي‏ء الذي لا يتقي منه خوفا من الدخول في الشبهه. [17] . متقين کسانيند که حتي از آنچه پرهيز لازم نيست مي‏پرهيزند که مبادا به دام شبهه بيفتند. باري، براي نيل به اوج قله‏هاي تقوي از چنان تواني برخوردار بايد بود و از چنين گريز و پرهيزي. [ صفحه 123]

[1] سوره‏ي آل عمران- آيه‏ي 191. [2] غررالحکم- جلد 2. [3] غررالحکم- جلد 3. [4] غررالحکم- جلد 6. [5] غررالحکم- جلد 5. [6] غررالحکم- جلد 1. [7] مصباح‏الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [8] مصباح‏الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [9] مکارم‏الاخلاق- جلد 2. [10] نهج‏البلاغه - کلمات قصار. [11] مصباح الشريعه و مفتاح‏الحقيقه. [12] غررالحکم- جلد 2. [13] مستدرک. [14] حديث قدسي. [15] سوره‏ي مائده- آيه‏ي 30. [16] مکارم‏الاخلاق- جلد 2. [17] مکارم‏الاخلاق- جلد 2.