خواجه عبدالله انصاري در شرح مقامات سالک مي‏گويد: اليقين مرکب الاخذ في هذا الطريق و هو غايه درجات العامه و قيل اول خطوه الخاصه. [1] . يقين، مرکب رهروان اين راه است و نهايت درجه‏ي از سير عامه و اولين قدم از سير خاصه است. و در تعريف ديگري از يقين آمده است:«يقين عبارت است از ظهور نور حقيقت در حالت کشف استار بشريت به شهادت وجد و ذوق نه به دلالت عقل و نقل. و مادام تا آن نور از وراي حجاب نمايد، آن را نور ايمان خوانند و چون از حجاب مکشوف گردد، آن را نور يقين خوانند.» [2] . جنيد، يقين را برخاستن شک مي‏داند و ابوالحسين نوري آن را [ صفحه 164] مشاهدت تلقي مي‏کند و شيخ ابن‏عطا در حقيقت يقين مي‏گويد:«يقين آن است که معارضت از وي زايل گردد بر دوام وقت، يعني چون بنده را يقين درست شود، مر او را بر حق تعالي اعتراض نماند نه به سئوال عطا نه به رد بلا و هيچ چيز او را از جاي نجنباند و وقت وي دايم بر اين معني گردد.» [3] . امام صادق، عليه‏السلام مي‏فرمايد:«اليقين يوصل العبد الي کل حال سني و مقام عجيب، اخبر رسول‏الله صلي الله عليه و آله من عظم شان اليقين حين ذکر عنده ان عيسي بن مريم عليه‏السلام کان يمشي علي الماء فقال لو ازداد يقينه لمشي في الهواء فدل بهذا رتب الانبياء عليهم‏السلام مع جلاله محلهم من الله کانت تتفاضل علي حقيقه اليقين لا غير و لا نهايه لزياده اليقين علي الابد. يقين، بنده را به مراتب عاليه و درجات رفيعه و مقامات عجيبه مي‏رساند و حضرت پيغمبر صلي‏الله عليه و آله خبر داده است از عظمت شان و رفعت مکان يقين، در زماني که در خدمت حضرت مذکور شد که: «حضرت عيسي عليه‏السلام بر روي آب راه مي‏رفت.» حضرت فرمود:«اگر يقين عيسي زيادتر مي‏بود بر روي هوا هم راه مي‏رفت!» پس اين کلام حضرت دلالت دارد که مرتبه‏ي يقين بسيار رفيع است که انبياء با وجود رفعت مرتبه مختلفند در مرتبه‏ي يقين. [4] . و چنين ادامه مي‏دهند حضرت که: و المومنون ايضا متفاوتون في قوه اليقين و ضعفه فمن قوي منهم يقينه فعلامته التبري من الحول و القوه الا بالله و الاستقامه علي امر الله و عبادته ظاهرا و باطنا، قد استوت عنده [ صفحه 165] حاله لوجود و العدم و الزياده و النقصان و المدح و الذم و العز و الذل لانه يري کلها من عين واحده. مومنان نيز مختلفند در مرتبه‏ي يقين و علامت قوت و ضعف ايشان در مرتبه‏ي يقين، قوت و ضعف ايشان است در مراتب عبادت و طاعت و تفويض مهمات به کافي المهمات . هر که عبادت او بيشتر است و تفويض کارها به خدا کاملتر و تبري از حول و قوت خود شاملتر، يقين او کاملتر است و علامت ديگر از براي قوت يقين مساوي بودن متقابلات است از وجود و عدم و حيات و موت و وسعت و تنگي و مدح و ذم و عزت و ذلت. يعني همه‏ي اينها پيش او مساوي باشد و از هيچکدام اينها تفاوت در خود نبيند. چه هر که يقينش قوي است سرچشمه‏ي همه‏ي اينها را يکي مي‏بيند که مبداء سلسله‏ي موجودات است و غير او را محو و نابود مي‏داند و کرده‏ي او را عين حکومت مصلحت مي‏شمارد و با وجود اين اعتقاد قبول بعضي و رد بعضي معقول نيست و غير تسليم و رضا چاره‏اي نه. [5] . ابي‏بصير گويد: که از حضرت امام صادق عليه‏السلام سئوال کردم که حد توکل چيست؟ فرمودند: يقين. عرض کردم حد يقين چيست؟ فرمودند:«الا تخاف مع الله شيئا» با وجود خدا از هيچ چيز نهراسي. [6] . و اما يقين را به سه مرحله‏ي مهم تقسيم کرده‏اند: علم‏اليقين، عين‏اليقين و حق‏اليقين. خواجه عبدالله اين سه مرحله از يقين را چنين شرح مي‏کند: [ صفحه 166] الدرجه الاولي علم‏اليقين و هو قبول ما ظهر من الحق و قبول ما غاب للحق و الوقوف علي ما قام بالحق. درجه‏ي اول يقين معتقد شدن به اموري است که جهت ارائه‏ي حق از طرف حق متعال ظاهر شده و ايمان داشتن به اموري است که از ديد و نظر پنهان مي‏باشد و آگاهي به اموري است که قيام و وجود آنها جهت ارائه و ظهور حق متعال است. و الدرجه الثانيه عين‏اليقين و هو الغني بالاستدراک عن الاستدلال و عن الخبر بالعيان و خرق الشهود و حجاب العلم. درجه‏ي دوم،«عين اليقين» به بي‏نيازي از استدلال و رسيدن به مقام استدراک است. و به رسيدن به عيان و گذشتن از خبر است. و به برطرف کردن حجابهاي علم است به سبب قوع در عالم شهادت. و الدرجه الثالثه حق اليقين و هو اسفار صبح الکشف ثم الخلاص من کلفه اليقين ثم الفناء في حق اليقين. درجه‏ي سوم حق‏اليقين با استکشاف نور و ظهور انوار کبريايي الهي و واقع شدن در تمام جمع است به سبب فناء سالک در حق‏اليقين و رهايي او از قيد يقين. [7] . خداوند ما را از تشعشعات انوار يقين محروم مکناد. ان‏شاءالله... [ صفحه 169]

[1] منازل السائرين- خواجه عبدالله انصاري. [2] مصباح الهدايه- کاشاني. [3] خلاصه‏ي شرح تعرف. [4] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [5] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [6] اصول کافي- جلد 3. [7] منازل السائرين.