و طلبا في حلال و نشاطا في هدي و تحرجا عن طمع و از ديگر نشانه‏هاي متقين، اينکه جوياي حلالند، روزي خويش را تنها در عرصه‏ي حلال جستجو مي‏کنند و در مسير حرام گام نمي‏نهند. دلخوشند از هدايتي که بدان دست يافته‏اند و مسرورند از فضاي رشدي که در آن تنفس مي‏کنند. از طمع بدورند و پرنده‏ي دلشان بر گرد بام آز پرواز نمي‏کند. اشارت: خداوند جل و علا مي‏فرمايد: و العمل مع اکل الحرام کناقل الماء في المنخل [1] . طاعت، عبادت و عمل در عين خوردن حرام به حمل آب مي‏ماند با [ صفحه 200] غربال. چنين نيست که عبادت و عمل صالح در دفتري گرد آيد و خوردن مال حرام در دفتري ديگر و سبک و سنگين شود و اگر کفه‏ي عبادت چربيد رستگاري را به دنبال آورد. مال حرام مجال ثبت عبادت نمي‏دهد، همچنانکه در اين دنيا نيز به وضوح، حال عبادت. حضرت رسول صلي الله عليه و آله روزي مي‏فرمود:«هر لا اله الا الله که گوينده‏اي بگويد، درختي در جنت براي خود تدارک مي‏کند.» يکي گفت:«پس چه باغها که من در بهشت براي خود تدارک ديده‏ام، چه درختان انبوه و سر به فلک کشيده‏اي...» حضرت فرمود:«آري، اگر به آتش سيئه‏اي درختان باغ را به تباهي نکشانده باشي.» و چنين است طاعت و عبادت خورنده‏ي مال حرام که به تعبير خداوند آب در غربال مي‏برد. حضرت ختمي مرتبت- صلي الله عليه و آله- در وصاياي خويش به ابوذر مي‏فرمايد: يا اباذر! الدنيا مشغله للقلوب و الابدان و ان الله تبارک و تعالي سائلنا عما نعمنا في حلاله فکيف بما انعمنا في حرامه [2] . اي ابوذر! دنيا مشغول‏کننده دلها و بدنهاست و خداوند تبارک و تعالي از حلالش حساب مي‏کشد، چه رسد به حرام. و در جاي ديگر مي‏فرمايد: في حلالها حساب و في حرامها عقاب [3] . [ صفحه 201] در حلالش حساب است و در حرام آن عقاب. و اگر چنين نبود خداوند کي مي‏فرمود که: ثم لتسالن يومئذ عن النعيم [4] . سپس در آن روز از نعمتها بازپرسي شويد. و حضرت سيدالمرسلين- عليه افضل صلوات المصلين- مي‏فرمايد: العباده عشره اجزاء تسعه منها في طلب الحلال [5] . عبادت ده جزء است که نه تاي آن در طلب حلال است و هم او مي‏فرمايد: من اکل الحلال اربعين يوما نور الله قلبه و اجري ينابيع الحکمه من قلبه الي لسانه. [6] . هر کس چهل روز جز حلال نخورد، خداوند قلبش را نوراني مي‏کند و حکمت را از قلب او به زبانش جاري مي‏گرداند. آورده‏اند که سلمان و اباذر خدمت حضرت ختمي مرتبت مي‏رسند و از حساب و کتاب در روز قيامت مي‏پرسند. حضرت درهمي چند به هر کدام عطا مي‏کند و مي‏فرمايد:«برويد و اين دراهم به هر گونه که مي‏خواهيد خرج کنيد و فردا باز پيش من آئيد تا برايتان از قيامت بگويم.» سلمان دراهم خويش از مسجد بيرون نيامده به سائلي مي‏بخشد و ابوذر آن پول خرج خورد و خوراک مي‏کند. فردا که بازمي‏آيند پيامبر آهني گداخته مي‏کند و به آن دو مي‏فرمايد: فراروي اين آهن شويد و بگوييد که آن دراهم چه کرده‏ايد. [ صفحه 202] سلمان به آني بخشش خويش را به سائل بازمي‏گويد و پا از آهن گداخته برمي‏دارد. و اباذر را تاملي چند بايد بر روي آهن گداخته تا جزء جزء هر آنچه کرده است بازگو کند. حضرت مي‏فرمايد:«اين نمودي است از حساب و کتاب قيامت. باز پس دادن حساب حلالش آدمي را در آن وانفسا بيچاره مي‏کند، چه رسد به حرام که حسابي ديگر دارد.» [7] . و متقي که در حلال اينگونه محتاط عمل مي‏کند، چگونه دست به طمع بيالايد و پا در مسير حرام بگذارد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد: اني قد دعوت الله جل ثناوه ان يجعل رزق من يحبني کفافا و ان يعطي من يبغضني کثره المال و الولد. [8] . من از خداوند خواسته‏ام که رزق دوستان مرا به قدر کفايت قرار دهد و به دشمنانم مال و فرزند بسيار بخشد. مهاجر اسدي از امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏کند که فرمود:«حضرت عيسي بن مريم بر قريه‏اي گذر کرد که اهل آن با هر چه پرنده و جاندار، مرده بودند. عيسي فرمود:«هلا، براستي اينان جز با خشم و عذاب خداوند هلاک نگشته‏اند، چه اگر به تدريج مرده بودند، يکديگر را به خاک مي‏سپردند.» حواريون عرضه داشتند «اي روح خدا و کلمه‏ي خدا! از خدا بخواه که اينان را زنده گرداند تا به ما بگويند که چه مي‏کرده‏اند تا ما چنان نکنيم.» [ صفحه 203] عيسي از خداوند چنين طلب کرد و از فضا بدو فرياد رسيد که:«آنان را بخوان.» عيسي شبانگاه بر بام تپه‏اي شد و فرياد زد:«هلا! مردمان آبادي!» يک نفر از آن ميانه پاسخ گفت که:«لبيک اي روح خدا و کلمه خدا!» حضرت فرمود:«و يحکم ما کانت اعمالکم. واي بر شما چه بوده است کردارتان؟» پاسخ گفت:«عباده الطاغوت و حب الدنيا مع خوف قليل و امل بعيد و غفله في لهو و لعب. بندگي طاغوت و عشق به دنيا و کم‏ترسي از خدا و آرزوي دور و دراز و غفلت در لهو و لعب» عيسي فرمود:«حب شما به دنيا چگونه بود؟» پاسخ گفت:«همانند عشق کودکي به مادرش. هر گاه دنيا به ما رو مي‏آورد شاد و خرسند مي‏شديم و چون به ما پشت مي‏کرد مي‏گريستيم و غمناک مي‏شديم...» پس از پايان سئوال و جواب حضرت عيسي رو مي‏کند به حواريون و مي‏فرمايد: يا اولياء الله اکل الخبز اليابس بالملح الجريش و النوم علي المزابل خير کثير مع عافيه الدنيا و الاخره. اي دوستان خدا! خوردن نان خشک و نمک زبر و خوابيدن بر زباله‏دانها، همراه با عافيت دنيا و آخرت خير کثير است. [9] . و امام زين‏العابدين عليه‏السلام مي‏فرمايد: رايت الخير کله قد اجتمع في قطع الطمع عما في ايدي الناس [10] . من همه خير را در اين ديدم که بايد طمع از هر چه در دست مردم است بريد. [ صفحه 207]

[1] حديث قدسي. [2] مکارم الاخلاق. [3] منهاج‏العابدين. [4] قرآن، سوره‏ي تکاثر آيه‏ي 8. [5] جامع السعادت جلد 2. [6] فلسفه الاخلاق اللاسلاميه. [7] نقل به مضمون از منتهي‏الامال. [8] مکارم‏الاخلاق. [9] اصول کافي جلد 3. [10] اصول کافي جلد 3.