ان استصعبت عليه نفسه فيما تکره لم يعطها سولها فيما تحب، قره عينه فيما لا يزول و زهادته فيما لا يبقي، يمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل. نفس اگر با متقي سر به ستيز بردارد، او به خاکش مي‏کشد. اگر در آنچه خوش نمي‏دارد تمکين نکند، ناکامش مي‏سازد. اگر آنچه را نمي‏پسندد تن درندهد، به زنجيرش مي‏کشد. اگر اطاعت دل و عقل را گران بشمرد به زندانش مي‏افکند. اگر چرا در مرتع هوسها را آرزو کند، لجامش مي‏زند. اگر بال بر زمين اطاعت نسايد، سرش را به سنگ مجازات مي‏کوبد و اگر سرکشي را بخواهد، پاي‏بندش مي‏کند. نفس در پي خوشيهاي گذراست ولي او تنها به ماندنيها دل مي‏دهد. خود را از مسير خواسته‏هاي فناپذير و عشقهاي گذرا کنار مي‏کشد و [ صفحه 228] جان به سايه سار جاودان جانان مي‏سپارد و چشم به دشت نعمتهاي کران ناشناس و زوال‏ناپذير خدا مي‏دوزد. حلم را با علم درمي‏آميزد و حرف را با عمل. گفتار و کردارش را مرزي از هم جدا نمي‏کند. رفتار در قلمرو گفتار پيش مي‏رود و گفتار تنها در محدوده‏ي رفتار سير مي‏کند. اشارت: خداوند از زبان يوسفش در آن وانفساي «و لقد همت به وهم بها» مي‏فرمايد: ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي. [1] . نفس امرکننده به بديهاست مگر آنکه خدايم دست بگيرد. و هم او جل و علي به پيامبر گرامي‏اش در شب معراج مي‏فرمايد: فان النفس ماوي کل شر و هي رفيق کل سوء تجرها الي طاعه الله و تجرک الي معصيته و تخالفک في طاعته و تطيعک فيما يکره و تطغي اذا شبعت و تشکوا اذا جاعت، و تغضب اذ افتقرت و تکبر اذا استغنت و تنسي اذا کبرت و تغفل اذا آمنت و هي قرينه الشيطان. و مثل النفس کمثل النعامه تاکل الکثير و اذا حمل عليها لا تطير و مثل الدفلي لونه حسن و طعمه مر. [2] . نفس همانا جايگاه هر شر و رفيق هر بدي است. در طاعت خدا با تو مخالفت مي‏کند و در معصيتش همراهي و ملاطفت. [ صفحه 229] آنگاه که سير شود طغيان مي‏کند و آنگاه که گرسنه شود شکوه مي‏نمايد. آن زمان که فقير گردد خشمگين مي‏شود و چون غني شود، کبر مي‏ورزد. هر گاه که در دام کبر بيفتد مرا فراموش مي‏کند و آنگاه که در ايمني بزيد غفلت مي‏کند. باري، نفس هماره همدم شيطان است. قصه‏ي، نفس قصه‏ي شترمرغ است، زياد مي‏خورد اما تن به پرواز نمي‏دهد. نفس چونان خرزهره است، رنگي خوب اما طعمي تلخ دارد. و حضرت امام علي- سلام الله عليه- مي‏فرمايد: ان النفس لاماره بالسوء و الفحشاء فمن ائتمنها خانته و من استنام اليها اهلکته و من رضي عنها اوردته شر الموارد. [3] . نفس بسيار امرکننده به بديها و زشتيهاست، پس هر که امينش شمرد، به او خيانت مي‏کند و هر که با او آرام بگيرد و اطمينان يابد، هلاکش مي‏سازد و هر که از او راضي شود به بدترين جايگاهها سوقش مي‏دهد. و هم او- سلام الله عليه- مي‏فرمايد: لا عدو اعدي علي المرء من نفسه. [4] . دشمني، دشمن‏تر از نفس براي آدمي نيست. سليمان بن خالد مي‏گويد: در تفسير اين آيه از قرآن که خداوند [ صفحه 230] مي‏فرمايد: و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا. [5] . «و پيش آورديم هر آنچه بجا آورده بودند از کردار و آن را گردي پراکنده ساختيم.» از حضرت صادق عليه‏السلام سئوال کردم. حضرتش فرمود: اما و الله ان کانت اعمالهم اشد بياضا من القباطي و لکن کانوا اذا عرض لهم الحرام لم يدعوه. [6] . هلا به خدا سوگند که کردارشان پاک بود و سفيدتر از جامه‏هاي سپيد و نازک مصري‏باف ولي چون با حرامي مواجه مي‏شدند از آن نمي‏گذشتند. و آنچه که امام علي عليه‏السلام به عنوان صفت مشخص و بارز متقين ذکر مي‏فرمايد، همين است که در ميان آنچه خدا مي‏خواهد و آنچه نفس مي‏طلبد، رضايت خدا را برمي‏گزينند. خداوند خود در مورد چنين بندگاني مي‏فرمايد: و عزتي و جلالي و کبريائي و نوري و علوي و ارتفاع مکاني لا يوثر عبد هواه علي هواي الا شتت عليه امره و لبست عليه دنياه و شغلته قلبه بها و لم آته منها الا ما قدرته له. و عزتي و جلالي و عظمتي و نوري و علوي و ارتفاع مکاني لا يوثر عبد هواي علي هواه الا استحفظته ملائکتي و کفلت السموت و الارضين رزقه و کنت له من وراء تجاره کل تاجر و آتيه الدنيا و هي راغمه. [7] . سوگند به عزت و جلال و بزرگيم و به نور و عظمت و بلندي مرتبه‏ام که بنده برنمي‏گزيند هواي نفسش را بر خواسته‏ي من مگر اينکه او را سرگردان [ صفحه 231] کنم در کارش و دنيا را از او برگردانم و دلش را سرگرم به دنيا کنم و به او جز روزي مقدر چيزي ندهم. و سوگند به عزت و جلال و بزرگيم و به نور و عظمت و بلندي مرتبه‏ام که بنده برنمي‏گزيند خواسته‏ي مرا بر هواي خودش، مگر اينکه فرمان دهم که فرشتگان او را نگهباني کنند و زمين و آسمان ضامن روزي او شوند . و من براي او برتر از تجارت هر تاجري هستم و دنيا را به او مي‏رسانم هر چند دنيا بر او خشمگين باشد. حال که نفس به صراحت کلام خداوند و معصوم منشاء همه‏ي فسادهاست و سرچشمه‏ي همه‏ي بديها و زشتيها چه بايد کرد با او تا آدمي از شرش در امان بماند و بر او سلطه و حکومت بيابد؟ حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: کن لنفسک مانعا رادعا... [8] . براي نفس خود مانع و رادع باش. يعني که از فرمانش سربپيچ و تن به اطاعتش مسپار. و اين کلام نيز از اوست که: افضل الاعمال ما اکرهت النفوس عليها. [9] . برترين کارها آن است که نفس از آن بيزار است. به عبارتي در گزينش و تشخيص ميان کارها، نفس خود بهترين معيار است، آنچه او را خوش آيد قطعا ناخوشايند پروردگار است. ربيع مي‏گويد:«برفتم تا اويس را ببينم. در نماز بامدادان بود. چون فارغ شد گفتم سخن نگويم تا از تسبيح بپردازد و صبر مي‏کردم. همچنان از جاي برنخاست تا نماز پيشين بکرد و نماز ديگر بکرد و تا ديگر روز نماز کرد. چشم وي اندکي در خواب شد و از خواب درآمد و گفت: به تو پناه مي‏برم [ صفحه 232] از چشم بسيار خواب و از شکم بسيار خوار، گفتم مرا اين بسنده است، بازگشتم». [10] . حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: من اهان نفسه اکرمه الله. [11] . هر که نفسش را خوار کند، خدا گرامي‏اش مي‏دارد. غزالي مي‏گويد:«مدار کار عبوديت بر دو چيز است: قيام به طاعت و بازايستادن از معصيت، و اين صورت تمام نمي‏شود با اين نفس «اماره بالسوء» الا به ترغيب و ترهيب و ترجيه و تخويف. يعني به رغبت نمودن او و به ترسانيدن و به اميد دادن و به ترس نمودن براي آنکه دابه‏ي سرکش حرون را محتاج باشد به قائدي که او را مي‏کشد و به سائقي که او را مي‏راند و چون اين دابه از حروني و سرکشي خود در مهلکه افتد محتاج باشد که يکي از طرفي به تازيانه محکم مي‏زند و ديگري از طرفي ديگر جو يا علف بدو مي‏نمايد و به عرض آن او را مي‏خواند تا از جاي آن مهلکه برخيزد و بيرون رود و همچنين کودک شوخ به کتاب نرود الا به ترجيه پدر و مادر و تخويف و تهديد مودب و معلم. پس اين نفس اماره دابه‏اي و بهيمه‏اي است که در مهواه و مهلکه‏ي دنيا افتاده است. خوف، تازيانه و راننده‏ي اوست و رجاء قائد و سائق و علف اوست. يا کودک شوخ است که به کتاب عبادت و تقوي مي‏بايد برد. تذکر عقوبت و نار تخويف اوست و ذکر بهشت و ثواب آن ترجيه و ترغيب اوست...» [12] . علقم بن قيس را گفتند: چرا اين نفس خويش را چندين عذاب [ صفحه 233] مي‏داري؟ گفت: از دوستي که وي را دارم، از دوزخ او را نگاه مي‏دارم. وي را گفتند: اين همه بر تو ننهاده‏اند. گفت: آنچه توانم بکنم تا فردا هيچ حسرت نباشد که چرا نکردم. [13] . حضرت امام علي- سلام الله عليه مي‏فرمايد: تولوا من انفسکم تاديبها و اعدلوا بها عن ضراوه عادتها. [14] . ادب کردن نفسهاتان را بر عهده بگيريد و برگردانيد آنها را از حرص و عادتهاي آنها. کرز بن وبره از جمله ابدال بود و جهد وي چنان بود که روزي سه ختم کردي. وي را گفتند: رنج بسيار بر خود نهاده‏اي، گفت: عمر دنيا چه هست؟ گفتند: هفت هزار سال. گفت: مدت روز قيامت چند است؟ گفتند: پنجاه هزار سال. گفت: آن کيست که هفت روز رنج نکشد تا پنجاه روز نياسايد؟ يعني اگر هفت هزار سال بزيم و براي (يک) روز قيامت جهد کنم هنوز اندک باشد تا با بد چه رسد که پايان ندارد، خاصه بدين عمر مختصر که من دارم. [15] . و حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: ترک الذنب شديد و اشد منه ترک الجنه. [16] . ترک گناه سخت است و سخت‏تر از آن، ترک بهشت است. [ صفحه 237]

[1] قرآن سوره‏ي يوسف- آيه 53. [2] حديث قدسي. [3] غررالحکم جلد 2. [4] غررالحکم جلد 6. [5] قرآن - سوره‏ي فرقان آيه‏ي 23. [6] اصول کافي جلد 3. [7] حديث قدسي. [8] غررالحکم جلد 4. [9] غررالحکم جلد 2. [10] کيمياي سعادت. [11] غررالحکم جلد 5. [12] منهاج‏العابدين. [13] کيمياي سعادت. [14] غررالحکم- جلد 3. [15] کيمياي سعادت. [16] غررالحکم جلد 3.