قانعه نفسه، منزورا اکله، سهلا امره کم خواه و قناعت مرام است و کم خوراک و سهل‏گير. تنها و تنها به طول راه مي‏انديشد و عظمت ورودگاه و کمي زاد در محشر معاد. او که دل به چنين اضطرابي سپرده است، غافل است از خواستنيهاي اين دنيا و نمي‏تواند بر کار اين معبر سخت بگيرد و به چند و چونش بينديشد. آن را که دلهره‏اي عظيم در دل است، نمي‏تواند معده از طعام و شراب، پر و خالي کند، که اين، آرامشي مي‏طلبد که منزلش در اين ديار نيست در دار قرار است. مسافر بار خود سنگين نمي‏کند که مبادا از کار اصيل رفتن بماند. [ صفحه 246] اشارت: خداوند در شب معراج به پيامبر خاتمش مي‏فرمايد: يا احمد! لا تتزين بلين اللباس و طيب الطعام ولين الوطاء فان النفس ماوي کل شر و رفيق کل سوء. [1] . اي احمد لباسهاي نرم و زيبا مپوش و طعامهاي گونه‏گون مخور و در خوابگاه نرم و لطيف نيارام، که نفس جايگاه هر شر و همراه هر بدي است. و هم او جل و علي به پيامبرش موسي مي‏فرمايد: يا موسي ارض بکسره من شعير تسدبها جوعتک و خرقه تواري به عورتک و اصبر علي المصائب... [2] . اي موسي راضي باش به پاره‏اي از نان جو که گرسنگي را سد شود و کهنه لباسي که بپوشاندت و بر سختيها شکيبا باش. امام صادق- سلام الله عليه- در صفت اهل تقوي مي‏فرمايد: ان اهل التقوي اخف اهل الدنيا موونه و اکثرهم معونه... [3] . به راستي اهل تقوي سبکترين هزينه‏دار اهل دنيايند و بيشترين ياور. و هم از اوست- سلام الله عليه- که: کلما ازداد العبد ايمانا ازداد ضيقا في معيشته. [4] . هر آنچه ايمان بنده فزايد، تنگي معيشت او بدان بيشتر گردد. حضرت رسول اکرم- صلي الله عليه و آله و سلم- به ابن‏مسعود مي‏فرمايد: يا ابن‏مسعود ان الله اصطفي موسي بالکلام و المناجاه حتي [ صفحه 247] کان يري خضره البقل في بطنه من هزاله و ما سال موسي حين تولي الي الظل الا طعاما ياکله من الجوع [5] . اي پسر مسعود! خداوند موسي را براي مکالمه و مناجات با خود برگزيد که از لاغري، رنگ سبزيها از پشت شکمش به چشم مي‏خورد و موسي وقتي در پشت شهر مدين به سايه‏ي ديوار پناه برد، جز طعامي که سد جوع کند از خدا نمي‏خواست. بي‏شک سري است در اين قناعت پيشگي و حتي گرسنگي که انبياء و اولياء، همه به نحوي آن را فرمان داده‏اند. پيامبر مي‏فرمايد: الفکر نصف العباده و قله الطعام هي العباده [6] . تفکر نيمي از عبادت است و کم‏خواري همه‏ي عبادت. و حضرت داود- علي نبينا و آله و عليه‏السلام- مي‏فرمايد: ترک لقمه مع الضروره اليها احب الي من قيام عشرين ليله [7] . ترک لقمه‏اي از طعام با وجود نياز به آن دوست داشتني‏تر است نزد من از قيام بيست شب به نماز و عبادت. شبلي مي‏گويد: هيچ روز گرسنه ننشستم الا که اندر دل خويش حکمتي و عبرتي تازه يافتم. [8] . حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: من قل اکله صفي فکره. [9] . [ صفحه 248] هر که خوراکش کم باشد، فکرتش صافي مي‏شود. و پيامبر مي‏فرمايد: لا تميتوا القلوب بکثره الطعام و الشراب، فان القلب کالزرع يموت اذا کثر عليه الماء. [10] . دلها را با پرخوري نميرانيد، که دل به مزرعه مي‏ماند، اگر زياده بر او آب ببندند مي‏ميرد. و امام باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد: ما من شي‏ء ابغض الي الله تعالي من البطن. [11] . هيچ چيز نزد خداوند مبغوض‏تر از شکم نيست. حضرت فاطمه- سلام الله عليها- پاره‏اي نان در دست داشت. در پيش رسول آمد- صلي الله عليه و آله و سلم- گفت: اين چيست؟ گفت: اين قرص پخته بودم، نخواستم که بي تو بخورم. حضرت رسول فرمود: از سه روز باز اين پيشين طعام است که اندر شکم پدر تو خواهد رسيد. [12] . سهل تستري رحمه الله عليه مي‏گويد: جمله خير در اين خصال چهارگانه يافتم و ابدال بدين خصلتها ابدال شدند: خماص البطن، و الصمت و الاعتزال عن الخلق و سهر الليل. يعني شکم تهي و خاموشي و از خلق کناره گرفتن و شب ناخفتن. و بعضي عارفان مي‏گويند: الجوع راس مالنا. گرسنگي مايه و سرمايه‏ي ماست. امام صادق- عليه‏السلام- مي‏فرمايد: قله الاکل محمود في کل قوم لان [ صفحه 249] فيه مصلحه الباطن و الظاهر. کم‏خوري خصلتي است نيکو در هر حال و نزد هر قوم، چرا که کم خوردن موجب صلاح باطن و ظاهر است. و المحمود من الماکولات اربع. ضروره وعده و فتوح و قوت، فالاکل الضروري للاصفياء و العده لقوام الاتقياء و الفتوح للمتوکلين و القوت للمومنين. خوردن محمود که مذموم نيست نه به حسب عقل و نه به حسب شرع، چهار است: يکي اکل ضروري است که به قدر سد رمق است و اين خورش اصفياست مثل پيغمبران و اوصيا. دوم، عده است يعني حلال و بي‏شبحه، هر چند زايد بر سد رمق باشد و اين قوت اتقياست. سوم، فتوح است که به در توکل نشسته، نه از تنگي غضبانند و نه از وسعت شادان و به هر چه مي‏رسد راضي هستند. آن را صرف مي‏کنند و شکر الهي بجا مي‏آورند. چهارم، قوت است و اين خورش مومنان است، که هر چه را علم به حرمت ندارند هر چند مشتبه باشد تناول مي‏کنند. و ليس شي‏ء اضر علي قلب المومن من کثره الاکل و هي موروثه لشيئين، قسوه القلب و هيجان الشهوه. نيست هيچ چيز ضرر رساننده‏تر بر دل مومن از خوردن بسيار. و دو خصلت بد از خوردن بسيار ناشي مي‏شود يکي قساوت قلب و ديگري تحريک شهوت. [ صفحه 250] و الجوع ادام المومنين و غذاء للروح و طعام للقلب و صحه للبدن. [13] . و گرسنگي، نان خورش مومنان است و غذاي روح است و قوت دل و نيز موجب صحت بدن. جنيد رحمه الله عليه مي‏گويد:«هر که ميان خود و ميان حقتعالي توبره‏ي طعام نهاده است و آنگاه مي‏خواهد که لذت مناجات بيابد، هرگز اين نشود.» [14] . [ صفحه 253]

[1] حديث قدسي. [2] حديث قدسي. [3] تحف‏العقول. [4] اصول کافي جلد 3. [5] مکارم الاخلاق. [6] فلسفه الاخلاق الاسلاميه. [7] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه . [8] کيمياي سعادت. [9] غررالحکم جلد 2. [10] فلسفه الاخلاق الاسلاميه. [11] فلسفه الاخلاق الاسلاميه. [12] کيمياي سعادت. [13] مصباح‏الشريعه و مفتاح الحقيقه. [14] کيمياي سعادت.