غائبا منکره حاضرا معروفه، مقبلا خيره، مدبرا شره. نه نشاني از زشتي در وجود اوست و نه جاي پايي از پليدي و پلشتي. بدي از وجودش رخت بربسته است و جاي خود را به پاکي و خوبي داده است. باغچه دلش از هرزه علفهاي رذايل پاک است و از همين روي، گلهاي فضائل را مجالي است براي رشد و باروري و بالندگي. عالم در نگاه او محضر خداست [1] و در محضر خدا، معصيت و گناه بي‏شرمي محض است. او سراغ ندارد مکاني را که از نگاه خدا دور بماند و حتي قلب خود را که اصلا جايگاه خداي لامکان است. از اينرو نه در فعل که در قلبش نيز که خدا فرمان مي‏راند، جز نيکي [ صفحه 282] محض جاي ندارد. اشارت: شخصي نزد امام حسين- سلام الله عليه- آمده و عرضه داشت که: من مردي معصيت پيشه‏ام، گناه زياد مي‏کنم اما نه چنين است که عصيان خداوند را بخواهم و گناه کردن را دوست داشته باشم، بل گناه نکردن را نمي‏توانم، از پس هواي نفس بر نمي‏آيم. صبر و استقامت ندارم و در مقابل هجوم طوفان گناه، خم مي‏شوم. راهي به من بنمايان و دلالتي بکن که از پس اين بيماري برآيم. امام حسين- سلام الله عليه- فرمود: افعل خمسه اشياء و اذنب ما شئت. پنج کار بکن و از پس آن هر گناه و معصيتي که مي‏خواهي مرتکب شو. عرض کرد چيست آن پنج کار؟ امام حسين- عليه‏السلام- فرمود: لا تاکل رزق الله و اذنب ما شئت. روزي خدا را نخور و هر گناهي که مي‏خواهي بکن. عرض کرد اين ميسر نيست، دومي چيست؟ فرمود: اخرج من ولايه الله و اذنب ما شئت. از حيطه ولايت و حکومت خدا خارج شو و هر گناه که مي‏خواهي بکن. عرض کرد اين هم نمي‏شود، سومي چيست؟ فرمود: اطلب موضعا لا يراک الله و اذنب ما شئت. مکاني بياب و جايي پيدا کن که خدا تو را نبيند و هر معصيت که مي‏خواهي بکن. [ صفحه 283] عرض کرد از چشم خدا که هيچ چيز پوشيده و مخفي نيست، چهارمي چيست؟ فرمود: اذا جاء ملک الموت ليقبض روحک، فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت. آنگاه که ملک‏الموت براي قبض روح تو آمد، او را بران از خويش و هر گناه که مي‏خواهي بکن. مرد، سر فروافکند و پرسيد: پنجمي چيست؟ فرمود: اذا ادخلک مالک في النار فلا تدخل في النار و اذنب ما شئت. آنگاه که مالک دوزخ تو را به سوي جهنم مي‏برد، تو بر آتش وارد نشو، امتناع کن از رفتن به جهنم و هر گناه که مي‏خواهي بکن [2] . متقي، چنين است که به گناه تن در نمي‏دهد و دست به معصيت نمي‏آلايد. و چون حضور خداوند و نگاه او را در همه جا احساس مي‏کند، بيشترين زيباييها و نيکيها را از خود بروز مي‏دهد. او به روشني دريافته است که: لا ينجو من الله سبحانه من لا ينجو الناس من شره. [3] . رستگاري نمي‏يابد از خداوند سبحان آنکه مردم از شر او رستگاري ندارند. و دريافته است که: لا يومن الله عذابه من لا يامن الناس جوره. [4] . [ صفحه 284] آن را که مردم از ستمش در امان نيستند خداوند از عذابش در امان نمي‏دارد. و از همين رو چه در رفتار شخصي خويش و ارتباطاتش با خدا و چه در برخوردهايش با مردم تنها و تنها رضاي او را طلب مي‏کند. امام حسن مجتبي عليه‏السلام مي‏فرمايد: ان ابصر الابصار ما نفذ في الخير مذهبه و اسمع الاسماع ما وعي التذکير و انتفع به اسلم القلوب ما طهر من الشبهات. [5] . بيناترين چشمها آن است که در خير نفوذ کند و شنواترين گوشها آنکه يادآوري را بشنود و از آن سود برد. سالمترين دلها آن است که از شبهه‏ها پاک باشد. حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: خير الناس من زهدت نفسه و قلت رغبته و ماتت شهوته و خلص ايمانه و صدق ايقانه. [6] . بهترين مردم کسي است که بي‏رغبت باشد در دنيا نفس او و کم باشد خواهش او و مرده باشد هوي و هوس او و خالص باشد ايمان او و راست باشد يقين او. حضرت امام صادق به عبدالله بن جندب مي‏فرمايد: يا ابن‏جندب بلغ معاشر شيعتنا و قل لهم: لا تذهبن بکم المذاهب، فو الله لا تنال ولايتنا الا بالورع و الاجتهاد في الدنيا و مواساه الاخوان في الله و ليس من شيعتنا من يظلم الناس. [7] . [ صفحه 285] اي پسر جندب به گروه شيعه‏ي ما برسان اين کلام را که: به هر راهي مرويد، به خدا به ولايت ما نتوان رسيد جز با ورع و اجتهاد در دنيا و برابري و مواسات با برادران به خاطر خدا، کسي که به مردم ستم کند شيعه‏ي ما نيست. و حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: شيئان لا يوازنهما عمل: حسن الورع و الاحسان الي المومنين. [8] . دو چيز است که هيچ کرداري با آنها برابري نمي‏کند: حسن ورع و احسان به مومنين. [ صفحه 289]

[1] تعبير از امام خميني (ره) است. [2] نقل به مضمون از فلسفه الاخلاق اسلاميه. [3] غررالحکم- جلد 6. [4] غررالحکم- جلد 6. [5] تحف‏العقول. [6] غررالحکم- جلد 3. [7] تحف العقول. [8] غررالحکم- جلد 4.