و لا ينابز بالالقاب و لا يضار بالجار و لا يشمت بالمصائب و لا يدخل في الباطل و لا يخرج من الحق. و کسي را به عناوين زشت نمي‏خواند، کلمات و القاب ناپسند بر زبان نمي‏راند و هيچ کس را سزاوار و شايسته ناسزا و ناشايست نمي‏داند. به همسايه آزار و زيان نمي‏رساند. در غم ديگران شادي نمي‏کند، از اندوه ديگران خرسند نمي‏شود و مصيبت ديگران را نمي‏خواهد. در مسير باطل گام نمي‏نهد و از مسير حق پاي نمي‏لغزاند و منحرف نمي‏شود. اشارت: بنده از آنجا که مخلوق و آفريده‏ي خداوند است و محصول نعم و الطاف و قدرت و رافت او، از آنچنان رتبت و مقام و منزلتي در پيشگاه او برخوردار است که نه تنها شناخت و دريافت آن در حد انديشه‏ي بشر نيست [ صفحه 312] که حتي گهگاه پيامبران را نيز که مظهر رحمت خداوندند به حيرت و تعجب وامي‏دارد. تا آنجا که حضرت موسي (ع) از جانب خداوند مورد توبيخ و سرزنش قرار مي‏گيرد که چرا به فرياد استمداد و استغاثه‏ي فرعون به هنگام غرقه گشتن در آب پاسخ نگفته است و سوگند ياد مي‏کند که اگر آن لحظه مرا خوانده بود و از من کمک خواسته بود به يقين ياريش مي‏کردم. و در مقابل حيرت و تعجب موسي پاسخ مي‏فرمايد که: او آفريده‏ي دستهاي تو نبود، اگر مخلوق تو بود تو نيز چنين مي‏کردي. [1] . لطف و محبت و رافت خداوند به جميع خلق الله از چنين زيبايي و عظمتي برخوردار است، چه رسد به اينکه اين بندگان مومن و مسلمان باشند. امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:... من استهان بحرمه المسلمين فقط هتک ستر ايمانه. [2] . هر که حرمت مسلمين را نگاه ندارد و در پي استخفافشان باشد، پرده‏ي ايمان خويش را دريده است. مفضل بن عمر از امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏کند که فرمود: اذا کان يوم القيمه نادي مناد: اين الصدود لاوليائي فيقوم قوم ليس علي وجوههم لحم، فيقال: هولاء الذين آذو المومنين و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم في دينهم. ثم يومر بهم الي جهنم. [3] . [ صفحه 313] آنگاه که قيامت برپا شود، منادي ندا مي‏دهد که: کجايند روگردانان از دوستانم ؟ پس مردمي برمي‏خيزند که چهره‏ي آنان گوشت ندارد. گفته مي‏شود: اينانند آن کساني که مومنان را آزردند و در برابر آنها ايستادند، با آنها دشمني کردند و با آنها در دينشان سخت گرفتند. پس آنگاه اين گروه راهي دوزخ مي‏شوند. چنين غيرتمند است خدا در رابطه با دوستان و ياران خود. پيامبر اکرم- صلي الله عليه و آله و سلم- بواسطه‏ي جبرئيل از خداوند نقل مي‏کند: ايما مسلم زار مسلما، فليس اياه زار، اياي زار و ثوابه علي الجنه. [4] . هر مسلماني که به ديدار مسلماني رود، با او ديدار نکرده، بلکه به ديدار من آمده است و بر من است که بهشت را پاداش اين ديدار قرار دهم. رافت خداوند نسبت به بندگان مومن تا بدين پايه است که دوستي و زيارت آنان را دوستي و زيارت خود و دشمني و خصومت با آنان را عداوت با خود تلقي مي‏نمايد. تا آنجا که مي‏فرمايد: من اهان لي وليا فقد ارصد لمحاربتي. و انا اسرع شي‏ء الي نصره اوليائي. [5] . هر که به دوستي از من اهانت کند به تحقيق به جنگ با من کمين کرده است و من به ياري دوستانم از همه شتابان‏ترم. وقتي که چنين رابطه‏اي ميان خداوند متعال و بنده‏ي مومن هست، طبيعي است که آزار و ايذاء مومن، دشنام گفتن و لقب ناپسند دادن به او و شماتت در مصيبتهاي او خشم و قهر و غضب خداوند را به دنبال داشته باشد. [ صفحه 314] حضرت امام صادق- عليه‏السلام- مي‏فرمايد: من روي علي مومن روايه يريد بها شينه و هدم مروته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الي ولايه الشيطان... [6] . هر که حکايتي بر ضرر مومني نقل کند و هدفش لکه‏دار کردن او و ريختن آبروي او باشد تا از چشم مردم بيفتد، خداوند او را از ولايت خود براند و به سوي ولايت شيطان بکشاند. و حضرت امام علي- عليه‏السلام- مي‏فرمايد: من شمت بزله غيره شمت غيره بزلته. [7] . هر که در لغزش کسي زبان به شماتت بگشايد، ديگران در لغزشهايش به شماتت برمي‏خيزند. و از حضرت صادق نقل است که: من شمت بمصيبه نزلت باخيه لم يخرج من الدنيا حتي يفتتن. [8] . هر که در مصيبتي که به برادرش مي‏رسد شماتت و شادکامي کند از جهان نرود تا گرفتار فتنه شود. روايتي است از امام صادق- صلوات الله عليه- که هر جمله‏اش دفتري مي‏طلبد در شرح و بيان. روايتي است که صلاح و فلاح دنيا و آخرت در اوست، اگر چه يک جمله از اين روايت تناسب و تطابق با اين بحث دارد، ليکن حيف است که مابقي ناگفته بماند. خوب بهانه‏اي است همان يک جمله که اين روايت را به اين دفتر بکشاند. [ صفحه 315] معاذ مي‏گويد:«پيش رسول بودم صلوات الله و سلامه عليه که سوار شد و مرا رديف خود ساخت، پس پاره‏اي راه برفتيم. رسول نظر به آسمان کرد و فرمود: الحمد لله الذي يقضي في خلقه ما يشاء. پس فرمود: يا معاذ. گفتم: لبيک يا سيدالمرسلين. قال: احدثک بحديث ان انت حفظته نفعک و ان ضيعته انقطعت حجتک عندالله عز و جل. يعني حديثي گويم تو را که اگر آن را نگه داري فائده دهد تو را و اگر ضايع کني حجت تو عندالله تعالي منقطع شود. پس فرمود که: يا معاذ! به درستي که حقتعالي هفت فرشته آفريد پيش از آنکه آسمانها را آفريند، براي هر آسماني فرشته‏اي و هر فرشته را بر آسماني دربان ساخت به قدر در آسمان و جلالت آن. پس وقتي ملائکه که حفظه عمل‏اند، عمل بنده را به بالا برند و آن عمل را نوري و شعاعي باشد همچو شعاع آفتاب. پس چون به آسمان دنيا رسد و حفظه که عمل بنده مي‏برند، آن عمل را تزکيه کنند و بسيار شمرند و به احترام برند، بواب آسمان گويد که اين عمل را به روي صاحبش باززنيد، من صاحب غيبت‏ام. خداي تعالي فرموده است که عمل کسي که غيبت کند نگذارم که از من بگذرانند و آن را به پروردگار رسانند. پس عمل بنده‏ي ديگر حفظه به آسمان برند. نوري از او تابد و حفظه آن را بسيار ستايش کنند و تطهير و احترام نمايند تا به آسمان دوم رسند، آن ملک که بواب آن آسمان باشد گويد بازايستيد و اين عمل را به روي خداوندش بازکوبيد که او بدين عمل دنيا خواسته است، حق جل و علي مرا فرموده است که نگذارم که [ صفحه 316] عمل او از من درگذرد. پس ملائکه لعنت کنند آن کس را که به عمل آخرت نعمت دنيا خواسته است. حفظه ديگر عمل بنده‏اي را به آسمان برند و در آن عمل صدقه و صيام بسيار و خيرات و حسنات باشد و حفظه آن را ستايش کرده و تزکيه نموده مي‏برند، چون به آسمان سوم رسند بواب گويد که اين عمل به روي خداوندش زنيد، من فرشته‏ي صاحب کبرم، نگذارم که عمل کسي که متکبر باشد از من بگذرانند و به غيري رسانند، که او در مجالس بر مردم تکبر مي‏کند. و باز حفظه ديگر عمل بنده‏اي را بالا برند و از آن عمل نور درخشد همچون ستاره‏ي آسمان. در آن عمل تسبيح و تهليل و روزه و نماز و حج و عمره بود، چون به آسمان چهارم رسد فرشته‏اي که آنجا موکل است گويد بازايستيد و اين عمل را به روي خداوندش باززنيد که عامل اين عمل معجب بود. خداوند تبارک و تعالي فرموده است که نگذارم که عمل صاحب عجب يعني که در آن عمل عجب آورد از من درگذرانند و بالا برند. و همچنين حفظه عمل بنده‏ي ديگر برند، آراسته به همه خيري، چون به آسمان پنجم رسد و همچون آفتاب نور مي‏دهد، فرشته‏اي که مخصوص است به آنجا گويد من صاحب حسدم، اين بنده حسد بردي بر آنکه خداي تعالي با کسي فضل کردي و خشم آوردي بر چيزي که رضاي خداي تعالي بر آن بودي. مرا حقتعالي فرموده است که نگذارم که عمل او از من درگذرانند. و ديگر عمل بنده‏ي ديگر مي‏برند با روشنايي تمام و نماز و روزه‏ي بسيار، چون به آسمان ششم رسند، فرشته‏اي که بواب آنجاست گويد که اين عمل را بر روي صاحبش باززنيد که او بر هيچ آفريده رحمت نکردي و به [ صفحه 317] مصيبت مردم شماتت کردي و شاد شدي. حقتعالي مرا فرموده است که نگذارم که عمل او از من درگذرانند. و همچنين عمل ديگري برند با نفقه‏ي بسيار و روزه و نماز و جهاد و ورع و زهد، آوازي باشد او را چون آواز رعد و روشني چون برق. چون به آسمان هفتم رسد، فرشته‏اي که بر آن آسمان موکل و بواب است، گويد من صاحب ذکرم او بدين عمل، ذکر و رفعت در مجالس علما و اکابر خواسته است و اين عمل نه به اخلاص بوده است. خداي مرا فرموده است که نگذارم که عمل او از من درگذرانند و هر عمل که نه خالص خداي را بود ريا باشد و خداي عزوجل عمل مرائي قبول نکند. و ديگر حفظه، عمل بنده مي‏برند با نماز و روزه و صدقه و حج و عمره و خلق حسن و ذکر خداي تعالي و فرشتگان هفت آسمان به تشييع با او مي‏روند تا همه‏ي حجابها قطع کنند و در حضرت عزت بايستند و همه‏ي فرشتگان گواهي مي‏دهند برين عمل که صالح است و به اخلاص واقع شده است. از حضرت عزت ندا رسد که شما نگهبانان عمل بنده بوده‏ايد و من رقيب دل و نفس او بوده‏ام. بدين عمل مرا نخواسته است و اين عمل نه براي من به اخلاص بوده است و من داناترم بر آنچه او خواسته است. لعنت من بر او باد، آدميان را بفريفت و شما را. من علام‏الغيوبم و مطلع علي ما في القلوب. بر من هيچ پوشيده نماند، علم من بدانچه بود و بدانچه نبود و خواهد بود يکسان است و علم من بر آنچه گذشته است و منقضي شده، همچون علم من است بر آنچه آينده است و در زمان مستقبل خواهد بود و علم به اولين و آخرين مراست. بنده چون تواند مرا [ صفحه 318] فريفتن؟ آدميان را بفريبد و شما را چنانچه اين بنده فريفته است، اما مرا نتواند فريفتن. پس فرشتگان هفتگانه و سه هزار فرشته که به تشييع رفته باشند گويند: خدايا لعنت تو و لعنت ما همه بر او باد و همه‏ي اهل آسمان گويند:«عليه لعنتنا و لعنه اللاعنين...» [9] . باري شماتت مومنان چنان است که حتي بهترين اعمال را در آسمان ششم نگاه خواهد داشت و از نيل به عرش رضاي خداوند پيشگيري خواهد کرد. وقتي رابطه با همگان از چنين حساسيت و ظرافتي برخوردار است، طبيعي است که کيفيت رابطه با همسايگان که بسيار مورد تاکيد و سفارش خداوند و معصومين قرار گرفته‏اند از حساسيت بيشتري برخوردار باشد. تا بدانجا که امام علي- سلام الله عليه- در وصاياي خويش به امام حسن عليه‏السلام مي‏فرمايد: الله الله في جيرانکم، فان رسول‏الله اوصي بهم ما زال يوصي بهم حتي ظننا انه سيورثهم. [10] . خدا را! خدا را! درباره‏ي همسايگانتان، چرا که رسول خدا درباره‏شان سفارش فرموده، و آنقدر سفارش مي‏کرد که گمان کرديم که آنها را وارث يکديگر مي‏کند. حضرت امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: اعلموا انه ليس منا من لم يحسن مجاوره من جاوره. [11] . [ صفحه 319] همه بدانيد که از ما نيست هر که با همسايه‏ي خود به خوبي رفتار نکند. و امام کاظم سلام الله عليه مي‏فرمايد: ليس حسن الجوار کف الاذي و لکن حسن الجوار صبرک علي الاذي. [12] . خوشرفتاري با همسايه، تنها خودداري از آزار رساندن به همسايه نيست بلکه صبر و شکيبايي است بر آزار همسايه. و گويي که باز برتر از اين است حق همسايه، که امام حسن سلام الله عليه مي‏فرمايد: مادرم فاطمه را ديدم که در محراب ايستاده است و مدام و بي‏وقفه براي مومنين و مومنات دعا مي‏کند و آنقدر به دعا براي ديگران مشغول است که دعاي براي خويش را از ياد برده است. به او گفتم: مادرم! چرا براي خودت دعا نمي‏کني، اينقدر که مشغول دعا براي ديگران هستي؟ او فرمود- عليهاالسلام- که: يا بني! الجارئم الدار. [13] . فرزندم! اول همسايه و بعد خانه. سلام الله عليها. [ صفحه 323]

[1] حديث قدسي. [2] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [3] اصول کافي- جلد 4. [4] حديث قدسي. [5] اصول کافي- جلد 4. [6] اصول کافي- جلد 4. [7] غررالحکم- جلد 5. [8] اصوف کافي- جلد 4. [9] منهاج‏العابدين. [10] تحف‏العقول. [11] اصول کافي- جلد 4. [12] اصول کافي- جلد 4. [13] بحارالانوار- جلد 43.