ان صمت لم يغمه صمته و ان ضحک لم يعل صوته و ان بغي عليه صبر حتي يکون الله هو الذي ينتقم له. هر گاه در سايه سار سکوت مسکن گزيند، اندوه و تاسف بر او مستولي نمي‏شود، آنگاه که لب به خنده تر کند صدايش از محدوده‏ي تبسم فراتر نمي‏رود. سکوت برخاسته از وظيفه‏اش، او را بر زمين حسرت و اندوه نمي‏نشاند و خنده او را به وادي قهقهه نمي‏کشاند. سکوت برايش غم نمي‏آورد و خنده‏ي مستانه هرگز نمي‏کند. صدايش به خنده بلند نمي‏شود. بر او اگر ستم شود صبر پيشه مي‏کند تا خداوند خود سلاح انتقام از نيام برکشد، تا خداوند خود داد وي بستاند. [ صفحه 324] اشارت: در باب سخن گفتن، چه گفتن و چگونه گفتن، بسيار سخن رفته است، اما مقام و ارزش خاموش ماندن و سخن نگفتن، تا حدودي ناشناخته مانده است. بحث در پيرامون ارزش سخن گفتن، بحثي ضروري، حياتي و شايسته است، اما در سخن نگفتن و خاموش ماندن ارزشي دو چندان نهفته است. لقمان حکيم به فرزندش اندرز مي‏دهد که: يا بني! ان کنت زعمت ان الکلام من فضه فان السکوت من ذهب. [1] . پسرم! اگر پنداشتي که کلام نقره است، بدان که سکوت طلاست. خداوند متعال در شب معراج به پيامبر خاتم چنين مي‏فرمايد: يا احمد! ليس شي‏ء من العباده احب الي من الصمت و الصوم فمن صام و لم يحفظ لسانه کمن قام و لم يقراء في صلاته فاعطيه اجر القيام و لم اعطه اجر العابدين. [2] . اي احمد! عبادتي نزد من محبوبتر از سکوت و روزه گرفتن نيست. پس هر کس روزه بگيرد و زبانش را حفظ نکند مانند کسي باشد که به نماز ايستاده اما نمي‏خواند. پاداش ايستادنش را به او خواهم داد اما اجر عابدان را به او عطا نخواهم کرد. و هم او- جل و علي- به پيامبر مي‏فرمايد: عليک بالصمت فان اعمر القلوب قلوب الصالحين و الصامتين فان اخرب القلوب قلوب المتکلمين بما لا يعنيهم. [3] . [ صفحه 325] بر تو باد سکوت، که همانا آبادترين دلها، دلهاي شايستگان و ساکتان است و خراب‏ترين دلها، دلهاي آن کسان است که سخنهاي بي‏فائده مي‏گويند. حضرت امام علي- سلام الله عليه- مي‏فرمايد: احمد من البلاغه الصمت حين لا ينبغي الکلام. [4] . ستوده‏تر و شايسته‏تر از بلاغت، خاموشي است، آن دم که سخن گفتن سزاوار نيست. امام صادق- عليه‏السلام- مي‏فرمايد: الصمت شعار المحققين بحقائق ما سبق... و هو مفتاح کل راحه من الدنيا و الاخره. و الصون من الخطايا و الزلل. و خاموشي طريقه‏ي اهل تحقيق است و شعار کساني است که به چشم بصيرت در احوال گذشته‏ها نظر مي‏کنند و سکوت کليد هر آسايشي است. آسايش دنيا و آخرت و حارس و حافظ آدمي است از خطاها و لغزشها. و قد جعله الله سترا علي الجاهل و تزينا للعالم، و فيه عزل الهوي و رياضه النفس. و حلاوه العباده و زوال قساوه القلب و العفاف و المروه و الظرف. [5] . و به تحقيق که خداوند آن را پوششي براي جاهل و زينتي براي عالم قرار داده است. و در آن دوري از خواهشهاي نفساني است و رياضت نفس و شيريني عبادت و زوال قساوت و سنگدلي. و نيز در خاموشي و کم‏گويي عفت است از ارتکاب مناهي و مروت [ صفحه 326] است در عمل بدانچه سزاوار و شايسته است و نيز مورث کياست و حسن خلق است. حضرت رسول اکرم- صلي الله عليه و آله و سلم- در وصاياي خويش به ابوذر مي‏فرمايد: دع ما لست منه في شي‏ء، فلا تنطق بما لا يعنيک و اخزن لسانک کما تخزن ورقک. [6] . آنچه را که به تو مربوط نمي‏شود رها کن و نگو آنچه را که ضرورت ندارد و زبانت را نگاهبان باش همچنان که از مال و ثروتت حراست مي‏کني. حضرت امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: الزم الصمت فادني نفعه السلامه. [7] . با سکوت و خاموشي ملازم باش که کمترين نفع آن سلامتي است. و هم او مي‏فرمايد: الزم الصمت يستنر فکرک. [8] . سکوت را برگزين تا فکر و انديشه‏ات روشني بيابد. حضرت امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: لا تکثر و الکلام في غير ذکر الله. فان الذين يکثرون الکلام في غير ذکر الله قاسيه قلوبهم و لکن لا يعلمون. [9] . به جز در ذکر خدا، سخن بسيار نگوييد، زيرا آنانکه جز در ذکر خدا سخن بسيار مي‏گويند، دلهاشان سخت است ولي نمي‏دانند. گفته‏اند عفت زبان خاموشي بود و گفته‏اند مثل زبان مثل ددگان بود که [ صفحه 327] اگر او را بسته نداري در تو افتد. [10] . خداوند در شرح علامات بندگان خاص خود به پيامبر مي‏فرمايد: هم في الدنيا مسجونون قد سجنوا السنتهم من فضول الکلام و بطونهم من فضول الطعام. [11] . ايشان در دنيا زنداني‏اند، زبانهايشان در حبس است از سخن گفتن بيهوده و شکمهايشان خالي است از غذاي زياده. از امام حسن عليه‏السلام در مورد سکوت سئوال شد فرمود: هو ستر العي و زين العرض و فاعله في راحه و جليسه في امن. [12] . سکوت، پوشش عجز و زينت آبروست. سکوت‏کننده در آسايش است و همنشين او در امان. حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمود: من علامات الفقه الحلم و العلم و الصمت، ان الصمت باب من ابواب الحکمه ان الصمت يکسب المحبه، انه دليل علي کل خير. [13] . از نشانه‏هاي فهم در دين بردباري و دانش و خاموشي است. به راستي که خاموشي دري است از درهاي حکمت، خاموشي دوستي مي‏آورد و دليل هر خوبي است. حضرت امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: فاغلق باب لسانک عمالک منه بد لا سيما اذا لم تجد اهلا للکلام و المساعد في المذاکره لله و في [ صفحه 328] الله. [14] . پس در به روي زبان ببند و قفل او را مگشا مگر وقتي که ضرور شود، خصوصا وقتي که نيابي کسي که از براي خدا و در راه خدا با او تکلم توان کرد. غزالي مي‏گويد:«تو را اين بس است که رنج و غنيمت و ثمره‏ي تعب و اجتهاد تو عبادتست و طاعت و خطر عبادت و احباط و فساد آن بيشتر از قبل زبان است چه به تصنع و تزين و چه به غيبت و نميمت و غير آنکه به يک لحظه آنچه در آن رنج برده باشي يک سال يا پنج سال، يا ده سال بر تو به فساد آورد و تلف کند و از اين گفته‏اند سزاوارترين به طول سجن زبان است.» و يکي از عباد سبعه، يونس را گفت: همه‏ي عباد اتفاق کردند که هيچ چيز فاضلتر از صبر نيست بر ترک کلام. پس آن وقتها که در آن وقت سخن فضول گفته باشي ياد کن اگر به جاي آن و عوض آن «استغفر الله» باشد که موافق ساعتي عزيز افتد و خداي تعالي تو را بيامرزد، سود بسيار کرده باشي. و اگر کلمه‏ي لا اله الا الله گفته باشي، اجر و ثواب آن چندان باشد که وهم تو بدان محيط نشود. يا گويي «اسئل الله العافيه»، باشد که موافق حسن نظر افتد و خداي تعالي دعاي تو مستجاب کند، از بلاء دنيا و آخرت برهي، انصاف بده آن خسراني عظيم نباشد و غبني جسيم که اين همه فوايد و ذخاير از تو فوت شود و وقت تو به فضول و نابايست و ناشايست بگذرد. و کمتر چيزي که از آن لازم آيد ملامت و تعيير و توبيخ بود و حساب و حبس [ صفحه 329] روز قيامت. [15] . و هم او مي‏گويد:«ابدال آن باشند که گفتن و خوردن و خفتن ايشان به قدر ضرورت باشد». [16] . ربيع بن خثيم، طريقش آن بود که در اول هر روز پارچه کاغذي پيش خود مي‏گذاشت و هر چه مي‏گفت مي‏نوشت و در شام نوشته‏ها را مي‏خواند و با نفس خود محاسبه مي‏کرد و مي‏گفت: آه! نجا الصامتون و بقينا. آه، خاموشان نجات يافتند و مانديم. طريق بعضي از اصحاب رسول‏الله- صلي الله عليه و آله- اين بود که سنگي در دهن خود مي‏گذاشتند و هر گاه مي‏خواستند حرفي بگويند با خود فکر مي‏کردند که اگر از براي خدا و در راه خدا بود و نفع اخروي در او بود سنگ را از دهن درآورده و سخن مي‏گفتند وگرنه، نه. [17] . عبدالله قطب مي‏گويد:«زبان را از بيهوده گفتن ببنديد که صمت ملقن حکمت است و قفل زبان خلو بطن است. فضولات طعام با فضولات کلام مي‏شود. چون کم خورند، کم گويند و چون سخن گويند به سکينه و رفق گويند. مجادله و مخاصمه اصلا نکنند که خداي عزوجل حاضر و ناظر است و در محضر ملوک سخن به سکينه و وقار بايد گفت و آواز بلند بر نبايد داشت.» [18] . [ صفحه 330] امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: من شيعتنا من لا يعد صوته سمعه... [19] . از شيعه‏ي ما کسي است که آوازش از شنود خودش فراتر نرود. و خداوند در قرآن مي‏فرمايد: ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد. [20] . سخني گفته نمي‏شود مگر اينکه او را نگاهباني آماده است. [ صفحه 333]

[1] اصول کافي- جلد 3. [2] حديث قدسي. [3] حديث قدسي. [4] غررالحکم- جلد 2. [5] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [6] مکارم‏الاخلاق. [7] غررالحکم- جلد 2. [8] غررالحکم- جلد 2. [9] اصول کافي- جلد 3. [10] رساله‏ي قشيريه. [11] : حديث قدسي. [12] بحارالانوار- جلد 10. [13] اصول کافي- جلد 3. [14] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [15] منهاج‏العابدين. [16] کيمياي سعادت. [17] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه. [18] مکاتيب عبدالله قطب بن محيي. [19] تحف العقول. [20] سوره‏ي ق- آيه‏ي 18.