اللهم و صل و سلم علي الامام الثاني اي بارخدايا صلوات ده و سلام فرست بر امام دوم. از اينجا شروع در صلوات است بر حضرت امام دوم اميرالمؤمنين حسن عليه‏السلام و آن حضرت بعد از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام امام به حق است و خلافت نبوت بدو ختم شده.و روايت کرده‏اند که صباح آن شب که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام را دفن کردند حضرت اميرالمؤمنين حسن با برادران و اکابر قوم خود به مسجد کوفه فرمود و بر منبر رفت و فرمود: امشب مردي درگذشت که هيچکس از سابقان بدو نرسيده و هيچکس از لاحقان بدو نرسند و هيچ درهم و ديناري ميراث نگذشت الا چند درهمي که جهت آنکه خادم جهت اطفال بخرد مهيا داشته بود؛ بعد از آن عبدالله عباس در پايه‏ي منبر نشسته بود برخاست و خطبه کرد و مردمان را گفت بشتابيد و با امام خود و فرزند حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بيعت کنند.پس خلايق شتافتند و با آن حضرت بيعت کردند و خلقي بسيار از لشکرهاي اسلام به بيعت آن حضرت درآمدند و کار خلافت و امامت تمام شد. [1] [ صفحه 152] صاحب ايات المناقب من المثاني آن حضرت صاحب آيت‏هاي منقبت‏ها است از قرآن که اسم آن مثاني است. زيرا که در آنجا جمع ميان وعده و وعيد شده.و اين اشارت است به آيات که در مناقب آن حضرت و اهل‏بيت فرود آمده و آن بسيار است از جمله آيات «انما يريد الله» [2] الايه.و آيه «قل لا أسئلکم عليه أجرا الا المودة في القربي». [3] و «غير آنها» [4] کاشف أسرار الحقائق و المعاني آن حضرت کشف کننده‏ي اسرار حقيقت‏ها است. و اين اشارت است به علم و معرفت آن حضرت و اشارت [به] حقايق که آن حضرت کشف فرموده.زيرا که هر يک از ائمه‏ي دوازده‏گانه محل اسرار علوم الهي و مستقر اسرار و حکمت نامتناهي بوده‏اند و جميع حقايق علوم از اشارت ايشان کشف شده. حارز قصبات السبق في المرابع و المعاني آن حضرت رباينده‏ي قصب‏هاي سبق است در منزلها و مقامها. و عرب را عادت است که چون اسب دوانند در منتهاي دوانيدن است ني‏ها را بر زمين فروبرند که هر کس پيش‏تر برسد، آن را بربايد و آن را قصب السبق گويند و چون کسي در فضايل و کمالات بر همه کس سابق باشد، گويند؛ او قصب السبق از همه کس ربوده.و اين اشارت است به سبق آن حضرت در کمالات، چون اول اولاد «اميرالمؤمنين» [5] علي عليه‏السلام است. الفائق بمنقبه: نعم الراکب علي السائر و الباري [6] آن حضرت فايق است به منقبت فرموده: خوشا سواري که اوست بر هر کسي که سير مي‏کند و هر کس که ساکن است. [ صفحه 153] و آن اشارت است بدانچه در حديث وارد شده از روايت عبدالله عباس که او گفت: حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم اميرالمؤمنين حسن را بر دوش مبارک خود نشانده بود.مردي گفت: خوش مرکبي که تو سوار شدي اي پسر، آن حضرت فرمود: خوش سواري که اوست؛ [7] و در اين فقره بدان سخن اشارت بود. المتولعة الي جماله الحور الغوالي [8] آن حضرت مشتاق و حريص است به سوي جمال او حوران بهشت که ايشان بي‏نيازند از آرايش از بس که آراسته و صاحب حسن‏اند. و اين اشارت است به کمال حسن و «کمال» [9] جمال آن حضرت به غايتي که حوران بهشت با وجود آن حسن و صفا مشتاق ديدار و حريص جمال آن حضرت بوده‏اند.روايت کرده‏اند که حضرت بسيار ماننده بود به حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم کسي در زمان آن حضرت ماننده‏تر به حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نبود و حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام فرمود که، حسن به حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم ماننده‏تر است از سينه تا شيب؛ [10] و روايت کرده‏اند که آن حضرت زن بسيار مي‏کرده و از کمال جمال او، زنان بدو شيفته بوده‏اند و هر زن که آن حضرت مي‏خواسته و طلاق مي‏گفته ديگر رجعت نمي‏نموده [11] و زنان را صداقها و متعه‏هاي وافي مي‏داده تا به رضا و طيب خاطر از او مفارقت کنند؛ و در اخبار آمده که نوبتي زني را طلاق داده و ده هزار درهم يا زيادت متعه‏ي او داده؛ چون مال آن متعه را پيش آن زن برده‏اند گفته: متاع قليل عن حبيب مفارق.يعني متاعي اندک از دوستي که مفارقه کرده.اين سخن را بدان حضرت رسانيده‏اند فرمود: اگر من زني را [ صفحه 154] رجعت کردمي اين را رجعت مي‏کردم. الفاتح لأبواب المنائح علي البائس و العاني [12] آن حضرت گشاينده‏ي درهاي بخششهاست [13] و بر درويش و اسير. واين اشارت است به کرم و عطاي آن حضرت.روايت کرده‏اند که آن حضرت عطاي بسيار مي‏فرمود.و از کريمان مشهور بني‏هاشم آن حضرت است.و حکايت آن حضرت بسيار است. التارک شوکة الخلافة تبرما من المتاع الفاني آن حضرت ترک کننده است مر شوکت خلافت را از جهت سير برآمدن از متاع فاني دنيا. و اين اشارت است بدانکه آن حضرت به اختيار ترک خلافت کرد. [14] چنانچه روايت کرده‏اند که چون اهل کوفه با آن حضرت بيعت کرده‏اند و لشکرهاي بسيار از شيعه [با] آن حضرت بيعت کرده‏اند و شيعه‏ي آن حضرت و امراي عرب نزد آن حضرت جمع شدند، [15] عزم قتال شام فرمود با چهل هزار مرد آراسته از کوفه بيرون رفت و در مقدمه‏ي لشکر قيس بن سعد بن عباده را با دوازده هزار سوار روانه گردانيد وايشان به جزيره موصل آمدند و آن حضرت با برادران و لشکر به مداين آمدند و مدتي در قصر مداين ساکن شد و اعتماد بر وفاي کوفيان نداشت، زيرا که مي‏دانست که ايشان در باطن با آن حضرت راست نيستند و مکاتيب با اهل شام مي‏نويسند؛ و نيز انديشه فرمود که، مستولي شام، ترک ملک نمي‏کند و اهل شام با او موافقند؛ ديگر خون مسلمانان ريخته مي‏شود.پس کتابت به معاويه نوشت و با او صلح کرد. الحافظ لجماجم عساکر الاسلام من القاصي و الداني [ صفحه 155] آن حضرت نگاه دارنده‏ي کله‏هاي سرلشکرهاي اسلام است، از دور و نزديک. يعني هر دو لشکر را که دوران و مخالفان و نزديکان و موافقان بودند، از قتل و هلاک نگاه داشت، و بر ايشان ترحم فرموده، خلافت را بگذاشت تا خون مسلمانان ريخته نشود.روايت کرده‏اند که آن حضرت چون در مداين فرود آمد با آن حضرت لشکرها بود، همچو کوه و آن حضرت فرموده که کله‏هاي سر عرب تمامي در دست من بود من آن را نگاه داشتم از براي خداي تعالي، و نگذاشتم که ايشان هلاک شوند [16] و اين نهايت شفقت و مرحمت است که کسي ملک و خلافت را بگذارد تا مؤمنان و بندگان خدا هلاک نشوند. و اين از کمال کرم و احسان اوست. الراحم علي المسلمين برفع الموت الأحمر القاني آن حضرت رحم‏کننده است بر مسلمانان به برداشتن مرگ سرخ. سخت سرخ مراد از مرگ سرخ قتل و [از سخت] مبالغه در سرخي [است.] و آن اشارت است بدانکه خون بسيار در ميان مسلمانان شده بود و آن حضرت رحم فرمود و آن خون را از ميان ايشان برداشت بافکند [ن] صلح. المصلح بين الفئتين العظيمتين لتأييد الدين و تشييد المباني آن حضرت اصلاح کننده است ميان دو گروه بزرگ از براي تقويت دين و محکم گردانيدن بناهاي اسلام. و اين اشارت است بدانکه آن حضرت اصلاح فرمود ميان لشکرها.چنانچه در حديث صحيح وارد شده که آن حضرت [پيغمبر] در بالاي منبر بود و حضرت اميرالمؤمنين حسن نزد آن حضرت نشسته بود، آن حضرت فرمود: اين پسر من سيد است و زود باشد که خداي تعالي اصلاح کند به واسطه‏ي او ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان. [17] [ صفحه 156] سيد شباب اهل الجنة، في الجنة ذات القطوف الدواني آن حضرت سيد جوانان اهل بهشت است که در آن بهشت خداوند خوشه‏هاست که نزديکند از جهت چيدن آن خوشه‏ها. و اين اشارت است به حديث صحيح که حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «حسن و حسين سيدان جوانان اهل بهشت‏اند در بهشت» و اين از مناقب آن دو حضرت است. ابي‏محمد الحسن بن علي السيد الرضا السبط الزکي کنيت آن حضرت ابومحمد است و آن حضرت را فرزندان بوده و بزرگتر ايشان حسن مثني نام داشته و ديگر زيد بن الحسن و فاطمه بنت حسين زوجه‏ي حسن مثني بوده؛ و اسم مبارک آن حضرت اول حرب بوده و حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم او را حسن نام کرده چنانچه مذکور شد. [18] و از جمله‏ي القاب آن حضرت يکي سيد است و يکي رضا به واسطه‏ي آنکه کمال رضا و تواضع او را حاصل بوده و يکي ديگر سبط؛ زيرا که آن حضرت سبط حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم است و يکي ديگر زکي به واسطه‏ي کمال پاکي و طهارت که آن حضرت داشته.اين القاب مشهور است الشهيد بالسم النتيع، المدفون بالبقيع آن حضرت شهيد است به زهر پالوده‏ي خالص و دفن کرده شده است در بقيع. و اين اشارت است به سبب شهادت آن حضرت؛ روايت کرده‏اند که چون آن حضرت با اهل شام صلح کرد و خلافت را بگذاشت و با اهل جماعت و ساير اولاد اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام به مدينه نقل فرمود و مدتي در آنجا ساکن شد، بعد از آن جعده بنت اشعث بن قيس که زوجه‏ي آن حضرت بود، آن حضرت را زهر داد [19] و آن حضرت مريض شد.روايت کرده‏اند که در مرض موت مي‏فرمود که، مرا چند نوبت زهر دادن؛ اين نبوت اثر آن در رگ جان خود درمي‏يابم.چون مرض اشتداد يافت فرمود: فرش [ صفحه 157] مرا نقل کنيد به صحن خانه، شايد که در ملکوت آسمان و زمين نظر کنم.بعد از آن وفات فرمود.ولادت آن حضرت در مدينه بود در شب نصف رمضان سنه‏ي اثنين از هجرت، و در بعضي روايت سنه‏ي ثلاث از هجرت؛ [20] و در مدينه وفات فرمود در بيست و هشتم صفر سنه‏ي خمسين از هجرت؛ و سن مبارک آن حضرت چهل و هفت سال و چند ماه بود و آن حضرت را در بقيع دفن کردند آنجا که امروز قبه ساخته‏اند، منسوب بدان حضرت و به عباس بن عبدالمطلب است.اللهم و صل علي سيدنا محمد و آله سيما الامام المجتبي الحسن الرضا و سلم تسليما.

[1] کشف الغمه ج 1 س 538. [2] احزاب(33)33. [3] شوري(42)23. [4] تنها در «غ» آمده. [5] تنها در «غ» آمده. [6] در «غ»: التاني. [7] درباره‏ي طرق مختلف اين حديث، البته با عبارتهاي ديگر نک: ترجمة الامام الحسن في تاريخ مدينة دمشق، صص 96-93. [8] غوالي در اينجا جمع «الغلية» به معناي «امرأة السمينة» [9] تنها در «غ» آمده. [10] کشف الغمه ج 1 ص 522. [11] بسياري از محققان بر اين باورند که اين خبر از ساخته‏هاي مؤرخان اموي است که مثل بسياري از موارد ديگر خواسته‏اند شخصيت امام مجتبي عليه‏السلام را با آن همه عبادت و زهد و تقوي و حج، چنين جلوه دهند.از اين جهت امام مجتبي عليه‏السلام بسيار مظلوم بوده است. [12] در «غ»: العافي [13] در اصل: بهشت‏ها. [14] اين سخن راست نيست؛ ما در جاي ديگري بدان پرداخته‏ايم (تاريخ سياسي اسلام تا سال صد هجري، ص 19)؛ مطلب مزبور را ابن‏ طلحه شافعي نيز در مطالب السؤول گفته و اربلي سخت او را مورد انتقاد قرار داده است.نک: کشف الغمه ج 1 صص 564-562. [15] در «غ» و لشکرهاي بسيار را آراستند از شيعه‏ي آن حضرت و از امراي عرب... [16] اين نقل را ابن‏سعد نيز آورده (ترجمه الامام الحسين از طبقات الکبري، نک: تراثنا، ش 11 ص 167 تحقيق: علامه سيد عبدالعزيز طباطبايي)؛ اما اين گزارش با تمامي نقلهايي که مشکلات امام را براي جمع‏آوري سپاه بيان کرده مخالف و قطعا نادرست است. [17] براي طرق آن نک: تاريخ دمشق ترجمة الامام الحسن؛ تحقيق:محمد باقر محمودي صص 132-125؛ لازم به ذکر است که در برخي حراق فقط آمده: «فئتين عظيمتين» نک: همانجا ص 131 پاورقي، نقل از ترمذي. [18] ما هم در پاورقي همانجا در آن خبر ترديد کرديم. [19] مؤلف نامي از جنايتکار اصلي که معاويه بوده و ريحانه‏ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را به شهادت رسانده نياورده است؛ گرچه در جاي ديگر او را کافر خوانده است. [20] قطعي است که ولادت آن حضرت در سال سوم بوده است.