سيد ولي فرزند سيد نعمت الله حسيني در کتاب مجمع البحرين حديثي طولاني شامل معجزهاي از امام حسن عليهالسلام نقل ميکند که خلاصه و مختصرش اين است که: وزير يکي از پادشاهان چين پسري در نهايت زيبايي و جمال داشت و پادشاه محبت زيادي به او داشت. پادشاه خود دختري داشت که در حسن و جمال سرآمد دوران بود و پادشاه علاقهي شديدي به دخترش داشت. دختر پادشاه با پسر وزير، عاشق يکديگر شدند. پادشاه از قضيه خبردار شد و عصباني شده و دستور داد هر دو را کشتند. سپس به جهت علاقهي شديدي که به آن دو داشت، سخت پشيمان شد. وزرا و علما را جمع کرد و شرح حال را بيان نمود و پرسيد: چارهاي براي زنده کردن اينها هست؟ گفتند: کسي قدرت بر اين کار ندارد، جز مردي در مدينه به نام حسن بن علي بن ابيطالب، که ميگويند: ميتواند دعا کند و خداوند آنها را زنده گرداند. پادشاه گفت: از اين جا تا مدينه چقدر راه است؟ گفتند: شش ماه راه است. مردي را حاضر کرد و گفت: تو بايد يک
[ صفحه 21]
ماهه به مدينه بروي و حسن ابن علي را به اينجا بياوري وگرنه تو را خواهم کشت. مرد غمناک شده و بيرون رفت. از شهر دور شده، وضو گرفت و نماز خواند و از خدا خواست که غصهاش را برطرف کند. ناگاه امام حسن عليهالسلام نزد او حاضر شد و آن مرد را از سجده بلند کرد و خود را معرفي نمود. مرد بازگشت و به شاه خبر داد. شاه بسيار خشنود شد و دستور داد کشتهها را آوردند و از آن حضرت خواست که دعا کند تا آنها زنده شوند. حضرت براي آنها دعا کرد و به اذن خدا، هر دو زنده شدند و بعد با هم ازدواج نمودند.
[ صفحه 22]
حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمود: آن کس به تو نزديک است که از راه دوستي با تو نزديک باشد، اگر چه فاميل تو نباشد.
|