يکي از محبان و دوستداران امام حسن عليه‏السلام نزد حضرت آمد و عرض کرد: يابن رسول‏الله. همسايه‏اي دارم که از طرفداران معاويه لعنة الله عليه است. رنج و اذيت زيادي براي من دارد و هميشه آزارش به ما مي‏رسد. امام حسن عليه‏السلام فرمود: خداوند شر او را از سر تو کوتاه کرد به خانه‏ات برگرد آن مرد وقتي به خانه‏اش رفت ديد در خانه همسايه‏اش سکوت است و هيچ سر و صدايي نيست به در خانه همسايه رفت و در زد. زن همسايه در را باز کرد و در حالي که بسيار ناراحت و نگران بود پرسيد: چه شده است؟ گفت: من و شوهرم ديشب با هم شام مي‏خورديم که ناگهان شوهرم مضطرب شد و نتوانست شام بخورد و اندکي بعد به زمين افتاد و دست و پا مي‏زد و مي‏گفت: يا علي بن ابي‏طالب از من چه مي‏خواهي؟ و من هيچ کس را نمي‏ديدم اما صدايي را شنيدم که مي‏گفت: آتش به تو سزاوار است و بعد از آن صدا شوهرم افتاد و مرد و هنوز دفن نشده است. [ صفحه 42] ورام بن ابي‏فراس از امام حسن مجتبي عليه‏السلام روايت کرده که فرمود: کسي که خداي را بشناسد او را دوست دارد و کسي که دنيا را بشناسد، در آن زهد ورزد و مؤمن کسي است که سرگرم دنيا نشود، جز آن که غافل شود و چون به فکر افتد غمگين شود.