و از قبيصه روايت ميکند که گفت:
با حسن بن علي عليهالسلام به شام ميرفتيم و آن حضرت، روزه بود (البته روزه در سفر جايز نيست؛ و شايد در همان روز حرکت روزه بودهاند و از مدينه بيرون رفتهاند) و هيچ توشه و آبي و هيچ چيزي جز مرکب سواري همراهش نبود. پس چون شفق (بقيهي نور خورشيد که در طرف مغرب تا حدود يک ساعت و نيم از شب باقي است) پنهان شد و نماز عشاء را خواند، درهاي آسمان باز شد و قنديلهايي آويخته شد و فرشتههايي غذاها و ميوهها و طشتها و آفتابهها آوردند و غذاها چيده شد و از هر گرم و سردي آوردند، و ما هفتاد نفر بوديم؛ با آن حضرت خورديم تا سير شديم، بدون آن که چيزي کم شده باشد، دوباره بالا رفت.
[ صفحه 66]
واي بر شما، نميدانيد من چه کردم، به خدا قسم، عملي که من انجام دادم (اقدام به صلح در آن شرايط) براي شيعيانم بهتر است از آن چه آفتاب بر او طلوع يا غروب کرده است.
|