از سعد بن معبد روايت شده که گفت: حضرت امام حسن بن علي عليه‏السلام را در مکه ديدم، به کلامي تکلم فرمود و خانه را از جاي خود بلند کرده يا به مکان ديگري انتقال داد، ما از اين ماجرا تعجب کرده و گفتگو مي‏کرديم و باور نداشتيم تا آن که آن حضرت را در مسجد اعظم کوفه ديدار کرده و به او گفتيم: آيا شما نبوديد که چنين و چنان کرديد؟ حضرت فرمود: اگر بخواهم مسجد شما را به خم بغة که محل تلاقي نهر فرات و نهر اعلي است انتقال مي‏دهم! عرض کرديم: اين کار را انجام بدهيد. حضرت مسجد را به آن مکان آورده و بعد به جاي خود بازگردانيد؛ پس از آن در کوفه معجزات آن حضرت را تصديق کرديم. [ صفحه 71] در شب جمعه‏اي مادرم فاطمه عليهاالسلام را در محراب عبادت ديدم که تا دميدن فجر به رکوع و سجود مشغول بود و پيوسته با ذکر نام مرد و زن مؤمن دعاي فراوان برايشان مي‏نمود، ولي براي خود دعايي نکرد، گفتم: مادر! چرا همان گونه که براي ديگران دعا مي‏کني، براي خويشتن دعا نمي‏کني؟ فرمود: پسرم! نخست، همسايه و سپس خويشتن.