ابن ابيالحديد در شرح نهجالبلاغه از کتاب صفين نصر بن مزاحم در حديثي طولاني روايت ميکند که:
عبيدالله پسر عمر خطاب، براي امام حسن عليهالسلام پيغام داد که: با تو مطلبي دارم به ملاقات من بيا. حضرت به ديدن او رفت؛ عبيدالله گفت: پدرت اول امر (ابتداي سلام) و آخر کار (در زمان خلافت) خون قريش را ريخته و مردم از او غضبناک هستند. اگر ميخواهي او را از خلافت خلع کنيم و تو را نصب نمائيم. حضرت فرمود: هرگز ممکن نيست، اي پسر خطاب! به خدا گويا ميبينم که تو امروز يا فردا کشته شدهاي، و به زودي خدا تو را به رو به زمين ميزند، پس اندکي آرام باش. نصر ميگويد: به خدا! يک روز بيشتر نگذشت که عبيدالله کشته شد. و امام حسن عليهالسلام به جنازهاي رسيد، مشاهده کرد که عبيدالله بن خطاب است که کشته شده است.
|