در کتاب «مدينة المعاجز» نوشته شده است: مرد و زني از اهل شام - در مجلس معاويه عليه الهاويه - نزد امام حسن عليه‏السلام بودند، آن مرد جسور به امام عليه‏السلام گفت: اگر در ادعاي خود - امامت - راست مي‏گوئي پس مرا زن و زن مرا مرد کن؟. امام عليه‏السلام به غضب آمد و نگاه تندي به آن مرد نمود و لبهاي مبارک خود را حرکت داد، دعايي خواند که نمي‏فهميدم. سپس دوباره نگاهي به هر کدامشان نمود. در آن حال، مرد متوجه حال خود شد و سر به زير [ صفحه 87] انداخت و دست خود را به صورت خود گرفته از آن مجلس خارج شد. هنگامي که با زن خود روبرو شد، زنش نيز گفت: من به صورت مرد شدم. آنها رفتند، بعد از زماني نزد آن حضرت برگشتند در حالي که فرزندي داشتند، به پيشگاه امام مجتبي عليه‏السلام تضرع و معذرت خواهي کردند و توبه نمودند، عرض کردند: ما را به حالت اول برگردان. آن حضرت دست‏هاي مبارکشان را بالا برده و براي آنها اين گونه دعا فرمودند: اللهم ان کانا صادقين في توبتهما، فتب عليهما و حولهما الي ما کان عليه. پروردگارا؛ اگر اين دو در توبه کردن خود صادق هستند، توبه‏ي آنها را بپذير و آنها را به خلقت اوليه خود برگردان. پس بدون شک و شبهه آنها به حالت اول برگشتند [1] .

[1] مدينة المعاجز: 2 / 22 ح 880، صحيفة الأبرار: 2 / 168 ح 50.