طبري گويد: محمد بن هامان گفت:
امام حسن عليهالسلام را ديدم در حالي که مارها را صدا ميکرد، آنها ايشان را جواب داده و بر دست و گردن مبارکش بالا و پايين ميآمدند و هيچ گزندي به آن حضرت نميرساندند.
يکي از پسرهاي عمر گفت: من هم همين کار را ميکنم. سپس ماري را به دست خود گرفت، مار او را نيش زد و به هلاکت رسيد [1] .
[ صفحه 88]
|