مي‏گويند: روزي حضرت امام حسن عليه‏السلام به اهل‏بيت خود فرمود: من مانند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به وسيله‏ي زهر شهيد خواهم شد. عرض کردند: چه کسي اين کار را خواهد کرد؟ حضرت فرمود: همسر من، جعده دختر اشعث بن قيس اين کار را خواهد کرد. معاويه پنهاني براي او زهر مي‏فرستد و به او دستور مي‏دهد تا آن را به من بخوراند. عرض کردند: او را از خانه‏ي خود بيرون و از خود دور گردان. امام حسن عليه‏السلام فرمود: چگونه او را از خانه بيرون کنم در حالي که هنوز او کاري انجام نداده است. اگر او را بيرون کنم به غير از او، کسي [ صفحه 102] مرا نخواهد کشت و نزد مردم عذر و بهانه‏اي خواهد داشت. مدتي بعد معاويه مال بسياري را با زهر کشنده‏اي براي جعده ملعونه فرستاد و پيام داد: اگر اين را به امام حسن عليه‏السلام بخوراني من صد هزار درهم به تو مي‏دهم و تو را به ازدواج پسر خود يزيد در مي‏آورم. روزي بسيار گرم و سوزان، امام حسن عليه‏السلام روزه و بسيار تشنه بود، در هنگام افطار آن ملعونه شربت شيري را که در آن زهر ريخته بود براي امام حسن عليه‏السلام آورد. وقتي حضرت آن را آشاميد و زهر را در بدن خود احساس نمود، فرمود: اي دشمن خدا؛ مرا کشتي، خدا تو را بکشد. به خدا سوگند؛ بعد از من آسايش نخواهي يافت، آن ملعون تو را فريب داده است و خدا تو و او را به عذاب خود معذب خواهد کرد. بعد از دو روز درد جانکاه به جد بزرگوار و پدر عالي مقام خود ملحق گرديد. معاويه ملعون نيز به وعده‏هايي که به او داده بود وفا نکرد [1] .

[1] عجايب و معجزات شگفت‏انگيزي از چهارده معصوم عليهم‏السلام: 175.