مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ احمد کافي در يکي از سخنرانيهاي خود ميگفت:
مرحوم حاج شيخ علياکبر تبريزي ميگفت: زماني که جوان بودم در تبريز منبر ميرفتم، در ماه مبارک رمضان تا شب بيست و هفتم پيش نيامد تا که شبي نامي از آقا امام حسن عليهالسلام ببرم، غرضي هم نداشتم زمينهي حرف جور نشده بود.
[ صفحه 111]
ايشان گفتند: شب بيست و هفتم ماه رمضان به خانه رفتم و خوابيدم و در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت فاطمهي زهرا عليهاالسلام شرفياب شدم. وقتي که سلام کردم، حضرت با ناراحتي جواب فرمودند. عرض کردم: بيبي جان من از آن نوکرهاي بيادب نيستم، خيال ميکنم اسائه ادبي از من سر زده باشد که شما از من ناراحت شده باشيد؟ چرا اين طور جواب مرا ميدهيد؟
حضرت فرمودند: حاج شيخ؛ مگر حسن پسر من نيست؟
فهميدم که اشکال از کجا است. ميفرمايند: چرا يادي از حسنم نميکني؟ حسنم غريب است، حسنم مظلوم است [1] .
|