سران بني عباس که داعيه حکومت داري را از روزهاي نخست پس از رحلت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در سر ميپروراندند، افراد زيرک و هوشمند در ميان آنان فراوان بود. اين افراد شناخت صحيح از اوضاع اجتماعي جهان اسلام داشتند و معادلات سياسي را به خوبي بازشناسي مينمودند.
عباسيان از يک جانب بر ستمهاي بيش از حد بني اميه به ويژه بر اهل بيت (عليهم السلام) و هواداران آنان و نيز بر عباسيان به خوبي واقف بودند، از سوي ديگر موقعيت ممتاز اجتماعي اهل بيت (عليهمالسلام) بر آنان پوشيده نبود. آنان به وضوح ميديدند که جهان اسلام از ستم انبوه بني اميه به ستوه آمده و درانتظار فرصتي است که امويان را از اقتدار سياسي فرود آورد و چون بهترين رقيب بني اميه را اهل بيت (عليهمالسلام) و تشکل همسوي آنان ميديدند، بر اين حقيقت نيز به خوبي واقف شده بودند که بهترين اهرم فشار بر حکومت حزب عثمانيه مطرح کردن اهل بيت (عليهمالسلام) ميباشد.
از سوي سوم عباسيان موقعيت ممتازي براي خويش نميديدند؛ به خصوص بعد از رحلت فرزانگاني چون عبدالله بن عباس هيچ گونه موقعيت ممتازي براي آنان مشاهده نميشد. زيرا نه اقدام بايستهاي از سوي آنان بر عليه بني اميه شکل يافته بود و نه افراد ممتازي ميان آنان وجود داشت که بتواند موقعيت والايي براي بني عباس دستيازي نمايند. بدين خاطر بني عباس بر اين نکته عزم راسخ گرفتند که از موقعيت عترت و اهل بيت رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم به سود اهداف خويش بهره ببرند. به همين خاطر فراخواني را به نام خويش انجام نميدادند؛ همواره نام و نشان سران بني عباس مانند محمد بن علي
[ صفحه 168]
پنهاني بود و بر پنهان نگه داشتن نام رهبران اصرار فراوان داشتند. اين نه تنها به خاطر حفظ و حراست از جان آنان بود، بلکه عمده دليل آن اين بود که آنان موقعيت ممتاز براي خويش نميديدند. در کنار موقعيت اهل بيت موقعيت آنان تحت الشعاع بود. بدين خاطر براي دست يابي به اهداف خويش با عنوان کلي اهل بيت مانند (الرضا من آل محمد) نه با عنوان امام باقر يا امام صادق عليهالسلام بهره ميجستند و بر مردم اين گونه وانمود مينمودند که ما هواداران اهل بيت (عليهمالسلام) هستيم و مردم را به سمت و سوي اهل بيت فرا ميخوانيم. اين شگرد بدين خاطر بود که مردم علاقه شديد به اهل بيت (عليهم السلام) داشتند.
از سويي خون شهيدان اهل بيت (عليهمالسلام) به ويژه سالار شهيدان در جوشش و خروش بود و از جانب ديگر فضايل شاخصهاي فرزانگان عترت چون امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) ميدرخشيد و بيشترين و بهترين موقعيت اجتماعي را به سمت عترت فراهم ساخته بود. مردم سزاوارترين فرد براي جانشيني رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و رهبري را، عترت آل رسول به شمار ميآوردند.
از اين روست که افراد هوشمند بني عباس از اين موقعيت به سود خويش بهره ميجويند و مردم را به سمت و سوي خويش، ليکن به عنوان اهل بيت عليهالسلام و الرضا من آل محمد فرا ميخوانند.
در اولين گردهمآيي بني عباس با آلعلي عليهالسلام در ابواء که با شرکت ابراهيم بن محمد و علي بن عبدالله بن عباس و سفاح و منصور و عبدالله بن حسن (عبدالله محض) و دو فرزندش محمد و ابراهيم و محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان همراه بود، صالح بن علي رو به فرزندان حسن بن علي (عليهما السلام) کرد و گفت شما کساني هستيد که چشمها و نگرهاي مردم به سمت و
[ صفحه 169]
سوي شماست، انکم القوم الذين تمتد اعين الناس اليهم.
در اين جلسه مشاوره و تصميم بر اين ميشود که با فرزند عبدالله بن الحسن يعني محمد بيعت نمايند و از وي حمايت کنند تا با مبارزه با بني اميه، زمام امور را به دست آل علي گردش دهد. عبدالله بن حسن که فردي ساده لوح به نظر ميرسد، از اين که با فرزندش بيعت شده، خرسند شد و فريب بني عباس را خورد و از پيشنهاد آنان استقبال نمود. برخي پيشنهاد نمودند که با امام صادق عليهالسلام در اين باره مشاوره شود که عبدالله بن حسن امتناع ميورزد و ميگويد ممکن است جعفر بن محمد موافقت ننمايد. هنگامي که خبر به امام صادق عليهالسلام ميرسد، حضرت که از نيرنگ بني عباس خبر داشت، به عبدالله بن حسن مي فرمايد زعامت امت به دست فرزندان تو نخواهد رسيد و محمد تو مهدي موعودي که قلمداد ميکنيد، نيست. عبدالله بن حسن از اظهار نظر امام ميرنجد و حتي امام را متهم به حسادت مينمايد! [1] .
در هر صورت اين موضوع چند نکته مهم را شفاف ميسازد؛ يکي موقعيت والاي آل علي عليهالسلام در ميان مردم، دوم زيرکي سران بني عباس که با بيعت به ظاهر با آل علي عليهالسلام بر روي اهداف خويش پوشش مينهند. از نام و نشان و موقعيت آل علي و آل محمد به سود خويش بهره ميجويند. دعوت خويش را به نام آنان مطرح ميسازند؛ حتي در صورت لزوم با آنان پيمان بسته و بيعت ميکنند. سوم ساده لوحي برخي از علويان که از اهداف اصلي بني عباس بيخبرند و فريب نيرنگهاي آنان را ميخورند. و نيز فرزانگي جعفر بن محمد (عليهما السلام) شفاف ميشود که چگونه نظر مصاب ميدهد و علويان را از توطئهها هشدار ميدهد، گرچه گوش شنوايي هشدار امام را توجه نمينمايد.
[ صفحه 170]
و نيز هنگامي که سليمان بن کثير در مرو خطبه ايراد ميکند و ميخواهد ابومسلم و اهداف وي را بر مردم معرفي نمايد، بعد از اقرار گرفتن مردم بر توحيد و نبوت از مردم ميپرسد آيا شما بر اين گمان هستيد که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم غير از عترت و اهل بيت (عليهمالسلام) خويش را جانشين برگزيده است. آنگاه ميگويد اين شخص (ابو مسلم) همان فردي است که حق را به اهل بيت (عليهم السلام) برميگرداند، ان هذا الرجل هو الذي ينبغي له ان يقوم بامرهم. [2] .
محمد بن علي توصيههاي مهم به بکير بن ماهان دارد، از جمله اين که مردم را به الرضا من آل محمد فراخواند. اين شعار کاربرد وسيعي ايفا نمود. آنان در بلاد مختلف به ويژه در منطقه خراسان بر اين شعار اصرار داشتند؛ زيرا گرچه کوفه پايگاه آنان بود، ليکن عراق به ويژه کوفه به سادگي فريب شعارها و عنوانهاي بني عباس را نميخورد. به همين خاطر آنان اين عنوانها را در بلادي مثل خراسان که از مرکز اسلامي دور بود و دسته بنديهاي سياسي هنوز در آنجا نفوذ نکرده بود و مردم آن سامان در تشخيص «الرضا من آل محمد» که منظور چه گروهي ميباشد، به اشتباه ميرفتند، اصرار داشتند. مبلغان در فراخواني، فضايل آل ابي طالب را مطرح ميساختند. ستمهايي که بر آنان روا داشته شد، مطرح ميساختند. [3] حتي ابومسلم نيز فراخوانياش با عنوان «بني هاشم» انجام ميگرفت. از بني عباس که هدف اصلي اين دعوت بود، نام و نشاني نبود. به همين خاطر محمد بن علي هنگام اعزام زياد بن ابو محمد - اولين فردي که اعزام ميکند - به وي ميگويد: ادع الناس الينا [4] ، مردم را به سوي ما (هدف اصلي) فراخوان و زياد بن ابومحمد با
[ صفحه 171]
غالب درمورد همين موضوع در نيشابور درگير ميشود. هنگامي که زياد، بني عباس را به آل ابي طالب برتري ميدهد، غالب که مردم را به سوي بني فاطمه (سلام الله عليها) و امام باقر عليهالسلام فرا ميخواند، با وي درگير ميشود. [5] البته محمد بن علي اين هشدار را به ياران خود داده بود که با افرادي چون غالب که به طور آشکار مردم را به سوي فرزندان فاطمه (سلام الله عليها) فرا ميخوانند، بر حذر باشند. با آنان درگير نشوند. [6] .
بر اين اساس عنوان آل علي يا الرضا من آل محمد، يا آل محمد و... تماما عنوانهاي پوششي هستند که فراخواني به سوي بني عباس شکل گيرد و سامان دهي شود. اين شعار و عنوان، آن گونه تأثير گذاري داشت که نه تنها شعار عباسيان بود، بلکه علويان نيز که به رغم عباسيان قيام مينمودند، از اين شعار بيشترين بهره را ميبردند. مانند قيام حسين بن علي (شهيد فخ)، عبدالله بن معاويه، ابوالسرايا (سري بن منصور - غير علوي - فراخواني براي ابن طباطبا) محمد بن ابراهيم، يحيي بن عمر. [7] .
|