امام به خوبي به توطئه‏ها و هدفهاي پنهان و آشکار مأمون آگاهي داشت. گفتار و رفتار حضرت حکايت از اجبار و عدم رضايت او در اين پذيرش نمادين مي‏کرد و به همين جهت ولايت‏عهدي را با شرايط خاص زير پذيرا شد: -امام به هيچ وجه در کار امر و نهي و عزل و نصب و کارهاي حکومتي دخالت نکند. -به امر قضاوت و داوري نپردازد. -هيچ رسم و سنتي را جابه‏جا و نقض نکند. بديهي است، اين شرايط، خط بطلان بر اهداف مأمون کشيد و اين امر موجب شد تا حکومت نتواند کارها را به نام امام پيش ببرد و امور را به صور شرعي و ديني جلوه دهد. با توجه به اين، آشکار مي‏شود که حضرت عليه‏السلام به هيچ وجه به شرعي بودن نظام اعتراف نکرد و کارهاي آنان را تأييد ننمود، با آن‏که مأمون بسيار تلاش کرد تا امام را به دخالت در امور مملکتي بکشاند ولي حضرت رضا عليه‏السلام به کوششهاي او وقعي نگذارد و در حقيقت به او پاسخ مثبت نداد. به عبارت ديگر، موضع امام عليه‏السلام عدم اعتراف به قانوني بودن نظام حکومتي او بود. به همين دليل و با چنين شرايطي ديگر مأمون قادر به انجام نقشه‏هايش به نام امام عليه‏السلام نبود. با توجه به اين که هدف مأمون از دعوت امام به خراسان و طرح موضوع ولايت‏عهدي، خنثي‏سازي قيامهاي علويان و مشروعيت دادن به حکومت خود بود، نقض زهد و پارسايي امام عليه‏السلام و نشان دادن دلبستگي وي به دنيا نيز از اهداف ديگر او بود، اما طرح و ايجاد شرايط پذيرفتن ولايت‏عهدي از طرف امام، قله‏ي رفيع زهد و پارسايي حضرت را هر چه بيشتر جلوه‏گر ساخت. سرانجام مأمون که از همه چيز نااميد شده بود از يک سو با اعتراض عباسيان بغداد در مورد واگذاري ولايت‏عهدي به حضرت مواجه شد و از سويي ديگر با عظمت مقام معنوي امام عليه‏السلام در جامعه که نمي‏توانست حضرت را آلت دست خويش قرار دهد، روبه‏رو شد. سپس تصميم گرفت آن حضرت را از سر راه خويش بردارد. وي ابتدا با طرح نقشه‏اي که شايد بتواند چهره‏ي علمي حضرت را مخدوش سازد، اقدام به جلب دانشمندان اديان مختلف و تشکيل جلسه‏هايي نمود که با حضرت رضا عليه‏السلام به مناظره و بحث بنشينند، شايد از اين رهگذر [ صفحه 19] بتواند در مباحثات علمي که بين آنها به وجود مي‏آيد. شکستي براي حضرت ايجاد کند و از محبوبيت آن وجود مقدس در ميان مردم بکاهد، غافل از اين‏که دانشمندان برجسته‏ي تمام اديان و مذاهب از مراکز علمي جهان با امام عليه‏السلام به بحث و گفتگو نشسته و همه‏ي دانشمندان مذاهب و صاحبان افکار و آراي مختلف بر بزرگواري و احاطه‏ي علمي آن حضرت اقرار و اعتراف داشته‏اند. و حضرت در تمام مباحثات و مناظرات با برهانهاي محکم و دلايل قاطع علمي با لغات و زبان خودشان، جواب داده و همه را محکوم و مجاب نموده است. براي نمونه، در آن جلسه‏ي مناظره با دانشمندان و بزرگان اهل نظر از مليتهاي مختلف، امام مطالب علمي گوناگوني را مطرح نمود که آثار عميقي را در تبليغ و نشر علوم و معارف اسلامي به جا گذاشت [1] و در اين مناظره وقتي که امام بر همه چيره شد، تمام آنان به ناتواني خود و فضل وي اعتراف نمودند [2] . پاسخ امام عليه‏السلام به مسائل علمي و فلسفي با بياني رسا و منطقي قوي در حضور مأمون چنان موجب شگفتي وي شد که لب به سخن گشود و گفت: «يا ابالحسن! در روي زمين کسي جز شما نيست که اين گونه سخن نيکو بگويد [3] !» و آن کسي که پيوسته پاسخ سؤالهاي خود را از امام به درستي دريافت مي‏کرد، به حضرت گفت: «خداي تعالي مرا بعد از تو باقي نگذارد، يا ابالحسن! گواهي مي‏دهم که تو وارث علم رسول خدايي [4] و مردم که به عظمت علمي امام عليهالسلام پي بردند، گفتند: «به خدا سوگند! علي الرضا عليه‏السلام براي خلافت اولي و شايسته‏تر از مأمون است» [5] . پيروزيهاي حضرت در مباحثات، مأمون را نااميد کرد زيرا او دريافت که تمام کوششهايش در جهت لطمه زدن به شخصيت علمي و اجتماعي حضرت بي‏نتيجه مانده و خود را در تحقق اهدافش شکست‏خورده و ناکام ديد، در حالي که روز به روز بر عظمت امام رضا عليه‏السلام افزوده مي‏گشت و حقانيت فرزند پيامبر روشن‏تر مي‏گرديد. سرانجام بعد از گذشت دو سال از ورود امام عليه‏السلام به خطه‏ي خراسان، مأمون در روز جمعه‏ي آخر صفر سال 203 ه. ق تصميم زشت و هولناک خود را عملي ساخت و آن امام همام را که حدود پنجاه و پنج سال از [ صفحه 20] سن مبارکش مي‏گذشت، در توس به وسيله‏ي انگور زهرآلود مسموم کرد و به شهادت رساند [6] آن‏گاه رياکارانه و از باب عوام‏فريبي خود را عزادار نشان داد و امر کرد تا پيکر مطهر امام عليه‏السلام را در سراي حاکم عباسي منسوب به حميد بن قحطبه (بقعه‏ي هاروني) کنار گور پدرش به خاک بسپارند [7] . دعبل شاعر اهل بيت در مورد دفن حضرت در کنار گور هارون شعري را سروده که اکنون در بالاي صفه‏ي شرقي مسجد بالا سر بر کاشي معرق کتيبه شده است. شعر دعبل: قبران في طوس خير الناس کلهم و قبر شرهم هذا من العبر ما ينفع الرجس من قربي الزکي و لا علي الزکي بقرب الرجس من ضرر [8] . پس از شهادت حضرت رضا عليه‏السلام و دفن آن امام همام در بقعه‏ي هاروني، بنا به پيش‏گويي آن حضرت، خراسان، مطاف فرشتگان الهي و قبله‏ي نياز و زيارتگاه شيعيان جهان شد و تا انقراض عالم چنين خواهد بود.

[1] عيون اخبارالرضا، 313:1. [2] مناقب، 317:4. [3] عيون اخبارالرضا، 516:2 - احتجاج طبرسي، 457:2. [4] کشف الغمه، 147:3 - عيون اخبارالرضا، 86:2. [5] همان. [6] الکامل، 351:6 - مختصر الدول، ص 135 - مروج الذهب، 417:3. [7] عيون اخبارالرضا، 550:2 - تهذيب ‏التهذيب، 232:4. [8] دعبل خزاعي، ص 29.