هارون‏الرشيد، خليفه‏ي مقتدر دولت عباسي، بر اوضاع کشور اسلامي تسلط يافت و مخالفان را به شدت سرکوب نمود. حضرت موسي بن جعفر عليه‏السلام را دستگير و به زندان افکند و سرانجام به شهادت رساند [1] در سالهاي آخر خلافت خود که مصادف با امامت امام علي بن موسي الرضا عليه‏السلام بود، کشور اسلامي دچار بحرانها و طغيانهاي سياسي و نظامي شد. اين عصر با وجود اختناق و استبداد و خودکامگي هارون، دوران شکوفايي فعاليتهاي فرهنگي امام عليه‏السلام و نشر علوم و معارف اسلامي بود. در اين موقعيت، هارون به دليل بحرانهايي که با آن روبه‏رو شده بود متعرض امام نمي‏شد. در آن شرايط حساس فرهنگي که اصل امامت از هر سو مورد تهاجم جناحهاي فکري و انحرافي و گروههاي مخالف مکتب اهل بيت عليه‏السلام قرار گرفته بود، امام رضا عليه‏السلام توانست حقايق را آزادانه و بي‏پروا بازگو کند. صفوان بن يحيي گفته است: «حضرت رضا عليه‏السلام پس از شهادت پدر در مورد انجام رسالت خود به گونه‏اي عمل مي‏کرد و سخن مي‏گفت که از اين بي‏پروايي بر جانش بيمناک مي‏شديم» [2] نيز محمد بن سنان گفته است: «به حضرت رضا عليه‏السلام عرض کردم: «يابن رسول الله! به جاي پدر نشستي و امامت خود را آشکار ساختي در حالي که خون از شمشير هارون مي‏چکد! امام فرمود: جرأت اين کار را رسول خدا صلي الله عليه و سلم به من داده که فرمود: «اگر ابوجهل بتواند يک تار موي از سرم بگيرد بدانيد که پيامبر نيستم، من هم مي‏گويم اگر هارون بتواند مويي از سرم کم کند بدانيد که امام نيستم» [3] . به هر حال، رويدادهاي 10 سال اول امامت حضرت اگرچه در ارتباط با امام نبود، اما مقدمه‏اي براي تحول سياسي و دعوت امام به خراسان شد. [ صفحه 15]

[1] اعلام ‏الوري، ص 294. [2] عيون اخبارالرضا، 226:2 - مناقب، ص 369. [3] روضه ي کافي، ص 257 - تاريخ ابن‏خلدون، 222:3 - مناقب، ص 368.