در پيشاني ايوان از طرف داخل صحن کتيبهاي به خط ثلث زرد رنگ در زمينه لاجوردي هست که در آن نوشته شده: قدتم تزئين تلک العمارة العالية التي تزهو علي الجنان في ايام دولة السلطان العادل المروج لدين الله السلطان ناصر الدين شاه قاجار خلد الله سلطانه في تولية جناب المستطاب مؤتمن الملک ميرزا سعيد خان لا زال متظللا بظل حضرة الامام و عناية سلطان الايام، کتبه احمد بن المشهدي 1295.
در حاشيه ايوان هم کتيبهاي به خط ثلث و به رنگ سفيد در زمينه لاجوردي هست که در آن سوره مبارکه «انا ارسلنا نوحا الي قومه» نوشته شده است و در پايان آمده کتبه رجبعلي خادم 1295.
در طرف راست ايوان بالاي ازاره و زير کتيبه نوشته شده: بمباشري عمدة السادات آقا ميرزا بابا مشرفباشي آستانه و عالي جاه ميرزا شفيع اعتماد التوليه و صناعت استاد ابراهيم انجام گرفت 1296.
در طرف چپ ايوان هم اين عبارات نقش بسته است، در داخل ايوان کتيبهاي در زير سقف به طور عمودي به خط ثلث ميباشد که در آن سوره مبارکه سبح اسم ربک الاعلي نوشته شده و در آخر آمده کتبه رجب علي خادم 1296. کتيبهاي ديگر در زير طاق قرار دارد که در آن اشعاري به زبان فارسي با خط نستعليق در زمينه لاجوردي ميباشد.
اين قصيده از ميرزا سعيد خان نيابت توليت که بعدا وزير خارجه دربار ناصري شد، ميباشد و ما اکنون قصيده را به نظر خوانندگان ميرسانيم:
بيا اي لاجوردي طاق بر گردون مينائي
که بسيار است فرق از آسمان تا آسمان سائي
کني ويران بناي صبر و هوش اهل بينش را
هر آن ساعت که چون خوبان جمال از پرده بنمائي
[ صفحه 249]
سزد کاسودگي خواهم روان صاف سعدي را
خدا را گر بران شرطش پرستيده به يکتائي
به زيورها بيارآيند روزي خوبرويان را
تو سيمين تن چنان خوبي که زيورها بيارآئي
بدين پيرايه حسني لک همانا هشتمين چرخي
بدين سرمايه طوبي لک همانا شاخ طوبائي
بپاس کاخ والا تا جهان باشد بر فياض
بمان اي قصر اعلي تا ابد در شوکت افزائي
کزين دار السلامي را مهين باب السلامستي
که با فردوس اعلي نبودش پرواي همتائي
حريم مرقد سلطان کونين آن که در وصفش
ز حيرت خلق عالم را فرو بسته است گويائي
علي فرزند راد بوالحسن موسي بن جعفر کو
بود خلق زمين و آسمان را علت غائي
اگر خواهي به بيني اولين پايه جلالش را
رو اين ديده را بر بند و بکشا چشم بينائي
بخوان نعمتش هر روز و هر شب خيل محتاجان
چنان ريزد که بر خوان ملک ترکان يغمائي
سر شاهان گيتي ناصر الدين شه که با قهرش
نماند هر چه در عالم چه دريائي چه صحرائي
نبودي گر مثل هرکز نميگفتم که جود او
ببرد از ياد ذکر معن و نام حاتم طائي
شهنشاه جهان است و کله گوشه به اوج مه
رسانيده ولي نازد بر اين دراز جبين سائي
[ صفحه 250]
به عهد خسور عادل به پايان آمد اين ايوان
بدين شوخي و زيبائي بدين خوبي و رعنائي
در اين ايام که اين بنده سعيد بن سليمان را
ميسر شد از اين درگاه تشريف پذيرائي
وزارت چون قرين با توليت آمد به خود گفتم
اگر بودي ثرائي حاليا گشتي ثريائي
شهنشاه جهان است آن که بعد از جان فشانيها
دهد پاداش خدمت را بدين خوبي و والائي
مرا اندر بدن علت بدان سان بد که ميبودم
ميان دايره تسليم مرکز واري کجائي
بسي بر من بر آمد در چنان سختي که نگرفتم
شفيقي جز شکيب از بهر خود شبهاي تنهائي
شفا بخشيدم اين مرقد چنان کز وي فرو ماند
که نسبت به چندين پايه اعجاز مسيحائي
اگر کوته شود دستم ز دامان تولايش
کشد روز جزا کارم معاذ الله به رسوائي
کتاب الله و عترت را تمسک جسته يک مشتم
نپندارم ز احسانت که اين يک مشت بگشائي
مطرز شد چه اين ايوان ملک گفتا به تاريخش
چه نه طاق فلک ستوارمان اي طاق مينائي (1295)
در راهنماي آستان قدس گويد: ايوان سر در شمالي به طرف بست پائين مدت زماني آجري بود و سطح ظاهر آن عريان و کاشي نداشت بعدا مرمت و کاشيکاري شد و چگونگي آن به قرار ذيل است؛ اين سر در بر اثر پارهاي حوادث بمباران قواي روسيه تزاري شکاف برداشت و قابل مرمت نبود.
[ صفحه 251]
در سالهاي 1315 - 1305 شمسي به اهتمام محمد وليخان اسدي نائب التوليه وقت آن را برچيده از نو پيريزي و بنياد نمودند، ارتفاع سر در 15 متر و قاعده آن 80 / 7 به علاوه 10 متر ميباشد ولي سطح ظاهر آن همان طور عريان باقي ماند.
در سالهاي 1338 - 1334 شمسي به اهتمام دکتر سيد فخر الدين شادمان نائب التوليه وقت نماي خارجي آن را مقداري با گچ سنگ نما و مقداري هم با کاشي هفت رنگ زينت نمودند و کتيبهاي به عرض 50 سانت بر آن ترسيم گرديد و سوره مبارکه فجر بر آن نوشته شد.
داخل ايوان زير سر در در سال 1341 - 1340 به اهتمام آقاي سيد جلال الدين تهراني نيابت توليت وقت با پوشش کاشيهاي هفت رنگ و طرحهاي اصيل و اشکال گوناگون بسيار جالب زينت يافته است.
در آن شش ترنج نقش گرديده که داخل آنها اسماء الله و اسامي پنج تن آل عبا عليهمالسلام مرقوم است و در سمت مغرب بر ترنج مدوري نوشته شده «يا مرسل الرياح» و در مقابل به همان قرينه مکتوب است «خالق الاصباح» خطوط اين سر در به قلم محمد حسن رضوان کتيبهنويس آستان قدس تحرير يافته است.
|