در سال 1352 بناي تخريب و توسعه فلکه شروع شد و برنامهها آغاز گرديد، نخستين بنائي که خراب گرديد. ساختمان کتابخانه آستان قدس بود، از شگفتيهاي روزگار اين است، ساختماني که توسط رضا شاه و به امر او ساخته شده بود به دست فرزندش و به امر اوتخريب گرديد، محمدرضا شاه گفته بود که اين ساختمان در وسط صحن قرار گرفته و بدنما است و بايد تخريب گردد.
بعد از آن در جاي کتابخانه چند رواق احداث گرديد، بعد از تخريب کتابخانه کاروانسراي بابا عيني که در جنب صحن موزه بود توسط آستان قدس تخريب گرديد و عمارت فعلي کتابخانه و موزه در آن ساخته شد. در هنگام تخريب کاروانسراي مذکور
[ صفحه 275]
هيچ مقاومتي از طرف ساکنان آن انجام نگرفت و آنها به راحتي کاروان سرا را به آستانه تحويل دادند.
متصديان و مسئولان آستان قدس چون در تخريب کاروانسرا مانعي نديدند درصدد برآمدند که تخريب بزرگ را آغاز کنند و بعد از مدتي شروع به عمليات کردند.
دايرهاي به شعاع 420 متر از مرکز گنبد مطهر در نظر گرفته شد، انتخاب اين عدد هيچ گونه منطق و توجيه فني ندارد و صرفا دستور حاکم وقت بوده است که اين عدد را برگزيده است.
کل ابنيهاي که در داخل اين شعاع بود تخريب شد، بناهاي دوران افشاريه و قاجاريه، خانهها مغازهها کاروانسراها، بازارچهها، تيمچهها و مسافرخانهها ويران گرديد مگر تعدادي از بناها که به صحنين مقدس و يا اماکن متبرکه اتصال داشت، بعد از تخريب دور آن را ديوار بلندي کشيدند و فضاي آن را هم چمنکاري نمودند و تبديل به فضاي سبز شد.
مؤلف گويد:
در اين جا بناهاي باستاني آستان قدس رضوي و بارگاه ملکوتي حضرت امام رضا سلام الله عليه از سال پانصد و پانزده هجري تا سال يک هزار و چهار صد مطابق با سال 1357 شمسي به نظر خوانندگان محترم رسيد، ما از روي مدارک و اسناد معتبر تاريخي و نوشتههاي موجود در کتيبههاي بيوتات متبرکه و مصاحبه با معماران و کارگذاران آستان قدس تاريخ هزار ساله بناها را با خصوصيات آن شرح داديم.
گنبد مطهر حضرت امام ثامن عليهالسلام در سال 1415 وارد دهمين قرن ميگردد، اينک هزار سال از عمر آن ميگذرد و انوار فروزان آن بر جهان ميتابد، در اين مدت طولاني حوادث و وقايع زيادي در آن آستان قدس روي داده، صدها حادثه در آن جا ظاهر شده و قتل و غارتهاي زيادي اتفاق افتاده و مردم آن جا به نقاط ديگر مهاجرت نمودهاند و براي حفظ جان خود خانه و کاشانه خود را ترک کردهاند.
اما دشمن هر چه خواست آن گنبد فروزان و نوراني را از بين ببرد و چراغ آستان
[ صفحه 276]
مقدس رضوي را خاموش کند و مردم مومن و شيعيان پاک نهاد را از آن جا دور سازد و علم و معرفت را در آن جا خاموش کند، دشمنان جماعت زيادي از علماء و رجال شيعه را در آن جا در طول قرون از عصر غزنويان تا پايان دورهي ايلخاني به شهادت رسانيدند.
پادشاهان و اميران حنفي مذهب که عنادي با شيعيان داشتند، نميگذاشتند شيعه در آن جا نفوذ کند و معارف اهلبيت عليهمالسلام را ترويج نمايد، از اين رو به عناوين مختلف بهانهجوئي ميکردند و مردم را از جمع شدن در اطراف حرم مطهر امام رضا سلام الله عليه منع مينمودند.
آنها هر چه کوشش کردند نتوانستند اين چراغ مقدس را خاموش کنند، اينک بايد امير سبکتکين که با بهانههاي واهي آن قبر مقدس را خراب کرد و يا فقيهان متعصب حنفي که اميران را به خراب کردن مشهد امام ترغيب ميکردند سر از خاک بردارند و جلال و شکوه بارگاه رضوي را بنگرند و ميليونها زوار را در گرد حرم مطهرش مشاهده کنند.
اگر در آن ايام روضه مبارکه رضويه منحصر به يک گنبد و يا يک مسجد کوچک در کنار آن بود امروز دهها رواق زيبا و مجلل و صحنهاي وسيع و منارههاي بلند در گرداگرد قبر مطهر ساخته شده و روزي هزاران زائر در آن جا به قرائت قرآن و دعا و تضرع مشغول هستند اگر در آن روز مشهد آن جناب يک ده کوچک بود، امروز مشهد دومين شهر ايران به حساب ميآيد و يکي از شهرهاي مشهور جهان ميباشد و اين همه از برکت وجود قبر مطهر آن امام عليهالسلام است.
در پايان اين فصل به اطلاع خوانندگان ميرساند: ما تمام کتيبهها و نوشتههاي عربي و فارسي را که در حرم مطهر، رواقها و صحنها آمده بدون دخل و تصرف نقل کرديم و آن چه بر ديوارها نقش بسته بود همه را در اين کتاب منعکس نموده و رعايت امانت را به کار بستيم.
در کتيبههاي فارسي زمان قاجاريه از سلاطين و حاکمان اين سلسله مخصوصا از ناصرالدين شاه بسيار ستايش بيجا شده، و شاعران درباره او چيزهائي گفتهاند که با
[ صفحه 277]
واقعيت مطابقت ندارد، بلکه دروغ و فاقد حقيقت ميباشد، همه ميدانند که در زمان ناصرالدين شاه خراسان شرقي و شمالي از پيکر ايران جدا شد و قراردادهاي ننگين با خارجيان منعقد گرديد.
اما شاعران مديحه گو او را جهان گشا و تاجبخش و فاتح و شمشير زن معرفي کردهاند، ما اين اشعار و قصائد بلند را که در مدح امام رضا عليهالسلام سروده شده و از نظر ادبي و هنري در سطح بسيار عالي قرار دارند نقل کرديم. و نيز گروهي هنرمند از نقاش، خطاط، حجار، مذهعب و منبتکار که روي آنها کار کردهاند در اين کتاب آورديم تا آثار آن هنرمندان محفوظ بماند.
|