ربيع بن زياد حارثي از اصحاب حضرت رسول صلي الله عليه و آله بودند، او يکي از افراد شجاع و کاردان بود، او در سال هفده هجري در يکي از جنگها از خود لياقت نشان داد و مورد توجه قرار گرفت و بعد از آن به کارهاي بزرگي در امور لشکري و کشوري رسيد و در فتوحات خراسان و سيستان و نواحي مرکزي ايران سهم زيادي داشت.
ربيع بن زياد به علت اقامت طولاني در نواحي مختلف ايران که به دست مسلمانان فتح شده بود آشنائي زيادي داشت و به طوري که قبلا به اطلاع خوانندگان محترم رسانيدم او از طرف علي عليهالسلام به ولايت خراسان منصوب شد و در اين سرزمين منشأ آثار زيادي شد و مردم را از عدالت اسلامي برخوردار کرد.
ربيع بن زياد بعد از شهادت علي عليهالسلام نيز به کار فراخوانده شد، نخست به ولايت سيستان رسيد و در آن سرزمين پهناور با ترکان کافر به جهاد پرداخت و آنها را از آنجا بيرون راند و بعد از آن به عنوان والي خراسان برگزيده شد و در اين سرزمين نيز منشأ آثار فراواني گرديد و حدود و ثغور را حفظ کرد.
ربيع بن زياد اگر چه با دستگاه معاويه کار ميکرد ولي رابطه قبلي خود را با علي عليهالسلام قطع نکرد از زندگي و حالات او اين موضوع کاملا روشن است که او با شيعيان خاص علي عليهالسلام ارتباط داشته است، و جريان مرگ او حاکي از اين رابطه بوده است و ما اکنون داستان ذيل را که به اين موضوع مربوط است نقل ميکنيم.
ابن اثير در کامل التواريخ ضمن حوادث سال پنجاه و سه هجري نقل ميکند: در اين سال ربيع بن زياد حارثي عامل خراسان درگذشت و علت مرگ او اين بود هنگامي که
[ صفحه 19]
شنيد حجر بن عدي به فرمان معاويه به شهادت رسيده در يکي از روزهاي جمعه در خطبه گفت: اي مردم بعد از اين همواره اعراب را با دست بسته خواهند کشت.
اکنون که حجر بن عدي را با دست بسته اعدام کردند و عربها هم سکوت نمودند پس از اين آنان را هم اعدام خواهند کرد اگر اعراب به اين قتل اعتراض کرده بودند يکي از آنها با اين وضع کشته نميشد اينک که آنها دم فرو بستند و لب به اعتراض نگشودند خوار و ذليل خواهند شد و مورد ظلم و ستم قرار خواهند گرفت.
او بعد از اين سخنان مدت يک هفته سکوت کرد و چيزي نگفت، جمعه بعد که براي نماز جمعه حاضر شده بود در خطبه نماز گفت: اي مردم من از زندگي خسته شدهام و اينک دعائي ميکنم شما هم آمين بگوئيد؛ بعد از اين که نماز جمعه را خواند عرض کرد: بار خدايا اگر در نزد تو ارزش و اعتباري دارم هم اکنون جان مرا بگير، مردم هم آمين گفتند.
او بعد از اداء نماز به طرف منزل خود حرکت کرد، هنوز از ديدگان مردم دور نشده بود که از مرکب بر زمين افتاد او را به منزلش بردند، و در همان روز درگذشت پس از آن فرزندش عبدالله به جاي او به ولايت خراسان نشست او هم بعد از دوماه وفات کرد، و سپس خليد بن يربوع حنفي به امارت خراسان برگزيده شد.
هنگام تسلط بنياميه بر خراسان و ساير بلاد ايران بر مردم بسيار سخت گذشت، همان گونه که قبلا تذکر داديم بنياميه طرفدار تبعيض نژادي بودند و عرب را بر ساير مردم فضيلت ميدادند، مردم ايران قبلا از دولت و حکومت قوي و نيرومندي برخوردار بودند و عرب را زير سلطه خود گرفته بودند و بر آنان حکومت ميکردند.
ملت ايران ميگفتند ما دين مقدس اسلام را پذيرفتهايم و به احکام و قوانين آن عمل ميکنيم ولي زير بار حکومت عرب که فاقد فضائل و مناقب و اخلاق انساني هستند نميرويم و سلطه سياسي آنها را قبول نميکنيم زيرا اعمال و کردار آنها با اصول و مباني اسلام سازگاري ندارد و در پارهاي از جهات مخالف نصوص قرآن و سنت ميباشد.
[ صفحه 20]
|