ابن اثير در کامل التواريخ گويد: مأمون در يکي از سفرهاي خود وارد دمشق شد، در آنجا مردي نزد او رفت و گفت: شما به اعراب شام همان گونه نگاه کنيد که به مردم ايران و خراسان نگاه ميکنيد. شما خراسانيان را بر ما فضيلت ميدهيد و براي آنها ارج و اعتبار قائل هستيد و به ما توجهي نداريد و ما را مورد لطف و محبت قرار نميدهيد.
مأمون به او گفت: شما از اين حرفها زياد ميگوئيد و حقايق را مشاهده نميکنيد مگر اعراب شام به ما کمکي کردهاند تا از ما انتظار لطف و احسان داشته
[ صفحه 26]
باشند، شما در فتنه شبث عامري از وي حمايت کرديد و به ما توجهي نداشتيد، من هرچه داشتم براي سرکوبي او خرج کردم تا او را از ميدان بيرون کنم.
اما اعراب يمن نه آنها مرا دوست ميدارند و نه من از آنها راضي هستم، اعراب قضاعه هم هنوز در انتظار خروج سفياني هستند، اعراب ربيعه نيز از روزي که خداوند رسول خود را مبعوث کرده با خداوند دشمن ميباشند که چرا پيامبر را از مضر انتخاب کرده است، هرگاه دو نفر عرب از خانه خود برايند يکي از آنها حتما براي قتل و غارت بيرون شده است، از من دور شو خداوند تو را هلاک سازد.
|