از اين که در چه تاريخي کتابخانه روضه مبارکه رضويه تاسيس شده و باني آن چه کسي بوده هيچ سند و مدرکي در مصادر و ماخذ نيست، ولي مسلم اين است که بقعه مبارکه در قرون اوليه محلي براي قرائت قرآن داشته که حافظان در آن جا کتاب آسماني را تلاوت مي‏کرده‏اند و جائي هم براي علماء بوده که محدثان در آن جا حضور پيدا مي‏کرده و حديث املاء مي‏کرده‏اند. از تشکيل مجالس املاء حديث معلوم است که در کنار روضه مبارکه محلي براي اين کار بوده که محدث و فقيهي در آن جا مي‏نشسته و براي شاگردان و طالبان علوم تدريس مي‏کرده است، ما قبلا تذکر داديم که شيخ ابوجعفر صدوق رضوان الله عليه هنگام اقامت در مشهد مقدس رضوي براي افرادي که در آن جا حضور داشته‏اند مجلس املاء حديث داشته است. قطعا وجود طالبان علم در کنار روضه مبارکه و توجهي که علما و فقها شيعه و نقباء مشهد طوس به آن روضه متبرکه داشته‏اند در جوار مشهد مقدس کتابخانه‏اي هم [ صفحه 405] تاسيس کرده‏اند و آثار علمي را هم براي استفاده محصلان در آن جا گرد آورده‏اند، قرائن تاريخي و شواهد زيادي در اين باره در کتاب‏ها و مصادر مي‏توان به دست آورد. به طور کلي مشهد رضوي مرکز نشر علوم اهل‏بيت عليهم‏السلام بوده و سکنه مشهد در قرون و اعصار گذشته اکثر از علويان و شيعيان بوده‏اند، و مبلغ و مدرس و خطيب داشته‏اند و حتي در مشهد که محل کوچکي بوده نماز جمعه هم خوانده مي‏شده است. و مردم اجتماعاتي در اعياد و ايام مصيبت داشته‏اند، که تفصيل آن‏ها در اين جا قابل بحث نيست و ما انشاء الله در تاريخ مشهد در اين مورد مفصلا گفت و گو مي‏کنيم. فخرالدين رازي عالم مشهور قرن ششم هجري همراه شهاب‏الدين غوري پادشاه معروف براي زيارت حضرت رضا عليه‏السلام به مشهد مشرف شدند، يکي از رجال حاضر از فخرالدين پرسيد ار جفر و جامعه چه اطلاعي داري و اگر ما را از آن آگاه کني خوشحال خواهيم شد. امام فخرالدين رازي به سائل گفت: اگر مي‏خواهي از حقيقت جفر و جامعه آگاه گردي تو را جائي معرفي مي‏کنم که تو را از جريان آن آگاه کند. در اين مشهد دانشمندي است شيعه مذهب نام او نصيرالدين حمزه، اين مسئله را از وي سئوال کن تا پاسخ درست را از وي بشنوي، از اين داستان معلوم است که در قرن ششم هجري هنگامي که غوريان بر خراسان و شرق ايران تا هندوستان فرمانروائي مي‏کرده‏اند، در مشهد حوزه علميه بوده و عالمان بزرگي همچون حمزه طوسي در آن جا زندگي مي‏کرده‏اند، و مورد نظر فخرالدين هم بوده‏اند. اين حمزه که به نصيرالدين ملقب است و فرزندش عبدالله بن حمزه از بزرگان علماء شيعه و فقهاء در مشهد بوده‏اند و حوزه تدريس داشته‏اند، محمد بن حسين قطب‏الدين کيذري بيهقي شارح نهج‏البلاغه نزد اين عبدالله درس مي‏خوانده و از وي اجازه روايت دريافت کرده است ما اجازه او را در شرح نهج‏البلاغه کيذري به چاپ رسانيده‏ايم. موضوع ديگر اين که مدارس علوم دينيه در طول تاريخ در مشهد مقدس کنار قبر مطهر امام عليه‏السلام ساخته شده‏اند، و ديوار به ديوار بيوتات متبرکه بوده و هستند و در زمان [ صفحه 406] ما مدرسه بالا سر مبارک و پريزاد که هنوز هم وجود دارد به حرم مطهر وصل مي‏باشد. اين مدرسه‏ها و مراکز علمي نياز به کتابخانه داشته‏اند و محصلان و محققان و مؤلفان براي تحقيق به مصادر و ماخذ نيازمند بوده‏اند. قطعا در همان قرن‏ها آستانه مقدسه کتابخانه دائر داشته و نيازهاي مؤلفان و محققان را تأمين مي‏کرده است، در زمان ما طلاب و فضلاء از کتابخانه آستان قدس استفاده مي‏کنند، و در سابق نيز به همين روش بوده است، مدرسه و کتابخانه ملازم يکديگرند هر جا مدرسه‏اي بوده در کنارش کتابخانه‏اي هم بوده است و چون مدرسه‏ها در جوار آستانه مقدسه قرار داشتند کتابخانه هم در همان جا بوده است. قديم‏ترين قرآن‏هاي وقفي موجود در آستانه مقدسه مربوط به قرن چهارم مي‏باشد و از همه قديمي‏تر بر طبق اسناد تاريخي، قرآني است که توسط ابوالقاسم سيمجور در سال 363 به آستان قدس وقف شده و دوم قرآني است که توسط منصور بن محمد بن کثير در ماه ربيع‏الاول سال 393 وقف آستان قدس شده است. اين دو قرآن يادگاري از قرون و اعصار مي‏باشند. در قرآن وقفي ابوالقاسم سيمجور آمده که او قرآن را وقف قبر امام ابوالحسن علي بن موسي الرضا عليهماالسلام کرده است. در اين جا نامي از کتابخانه نبرده است، احتمال دارد که او شرط کرده که اين قرآن روي قبر مبارک باشد نه جاي ديگر، از اين که او قرآن را وقف قبر مطهر کرده نمي‏توان نتيجه گرفت در آن زمان کتابخانه‏اي در روضه مبارکه نبوده است. ابوالقاسم منصور بن محمد بن کثير قرآن خود را وقف مشهد طوس کرده و شرط کرده که اين قرآن بايد در مشهد باشد. مشهد در آن زمان به بيوتات و اماکن متبرکه اطلاق مي‏شده و احتمالا تمام شهرها را هم در بر مي‏گرفته است و قرآن ابوالبرکات مورخ 421 هم وقف مشهد امام شده است. از اين دو قرآن اخير که هر دو در زمان سلطنت محمود غزنوي وقف آستانه مقدسه شده‏اند و شرط کرده‏اند که در مشهد امام ابوالحسن باشد معلوم مي‏گردد که در آن ايام [ صفحه 407] مشهد مقدس جائي به نام قرآن خانه و يا کتابخانه داشته است که شخصيت‏هاي بزرگ کتاب‏هائي را به آن جا وقف مي‏کرده‏اند و مسئول و خازني هم بوده که کتاب‏ها و قرآن‏ها را ظبط مي‏کرده است. قرآن ابوالقاسم سيمجور در سال 363 که مقارن با سلطنت منصور بن نوح ساماني بوده است به آستانه مقدسه وقف شده است و منصور در سال 366 در گذشت، سال 367 حکومت آل سبکتيکن در ايران شروع مي‏گردد، و ناصرالدين سبکتکين در اين سال به حکومت و سلطنت مي‏رسد و سامانيان منقرض مي‏شوند. قبلا تذکر داديم که امير سبکتکين به عللي بقعه مبارکه رضويه را خراب کرد، و مردم را از آن جا پراکنده نمود ولي اينک قرآن وقفي سال 363 موجود است و در آن خرابي از بين نرفته است، افرادي معتقدند که سبکتکين همه بقعه را خراب نکرده است و فقط مقداري از گنبد را برداشته است، وجود قرآن سال 363 مؤيد اين نظريه است که همه بنا تخريب نشده. قرآن منصور بن محمد در سال 393 در هنگام سلطنت محمود غزنوي وقف شده و قرآن ابوالبرکات در سال 421 سال وفات محمود به آستان مقدس وقف گرديده است اين قرآن‏ها در خرابي مجدد روضه مبارکه که در سال 510 در اثر آشوبي که بين شيعه و سني روي داد، محفوظ ماندند و اکنون هزار و اندي سال از عمر آن‏ها مي‏گذرد و از صدها حوادث و غرات‏ها مصون مانده‏اند و به دست ما رسيده‏اند. به طور کلي تا عصر صفويه از وجود کتاب و کتابخانه در جوار حرم مطهر امام رضا عليه‏السلام در کتاب‏هاي تاريخي و تذکره‏ها عنواني نشده و ما در اين باره مطلبي را در جائي نديده‏ايم آنچه که به روشني معلوم است در آن مکان مقدس حوزه‏هاي علمي بوده و مجالس بحث و تحقيق در فرهنگ و معارف اسلامي و تشيع تشکيل مي‏شده است ولي به جهت اختلافات مذهبي ثباتي نداشته‏اند. آن چه از اوضاع و احوال منطقه طوس، مشهد، طابران و نوقان استفاده مي‏شود اين است که مردمان مشهد را شيعيان و علويان تشکيل مي‏داده‏اند حوزه علمي و [ صفحه 408] نماز جمعه و جماعت داشته‏اند. مردمان نوقان و طابران اکثر اهل سنت بوده‏اند و حنفي مذهب، بين آن‏ها پيوسته زد و خورد و مناقشه بوده است و چون اميران و سلاطين در آن ايام اکثر حنفي بودند معلوم است که شيعيان قدرتي نداشته‏اند. تا ظهور دولت تيموريان شيعيان در مشکلات به سر مي‏برند و از طرف حنفيان متعصب مورد آزار و اذيت قرار مي‏گرفتند شواهد و آثار تاريخي حکايت دارند که از عصر تيموريان مخصوصا در عصر سلطنت و حکومت سلطان حسين ميرزا بايقرا و صدارت اميرعلي شيرنوائي به شيعيان اهل‏بيت عليهم‏السلام در مشهد مقدس آزادي داده مي‏شود. در اين زمان توليت آستان قدس رضوي رسما در اختيار شيعيان قرار مي‏گيرد و آن‏ها به فعاليت‏هاي مذهبي و نشر احکام اهل‏بيت عليهم‏السلام مشغول مي‏گردند در اين باره سخن بسيار است و با اين کتاب تناسب ندارد و ما انشاء الله در تاريخ مشهد در اين مورد به تفصيل بحث خواهيم کرد و شواهد و مدارک آن را ارائه خواهيم داد.